پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

معتاد اجباری


یک روزی با رفیقا ۴نفری رفته بودیم پارک...هوا هم شدیدا سرد بود...  گفتیم بریم نمازخونه پارک یکم گرم شیم...داشتیم میرفتیم تو که یکی از رفیقا گوشیش زنگ خورد رفت فک بزنه...سه نفری رفتیم تو دیدیم یه مراسمی بوده دارن وسایلارو جمع میکنن...بعد فهمیدیم مراسم ترک اعتیاد بوده...جا بخاری داشتیم گرم میکردیم که اقایی اومد روبوسی کرد و گفت واقا خوشحالم میبینم به این جلسه اومدین...شماها تازه جوونید و از الان راه خودتونو پیدا کردین...افرین...افرین...گفت خوبه ادم تو جوونی ترک کنه...نه وقتی زن و بچه داره....بعد گفت خودتون سه نفرین...رفیقم برداشت گفت نه یکی دیگه بیرون مونده هرچی گفتیم نیومد ترک کنه...از خنده درخت گاز میزدیم...البته وقتی بیرون رفتیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد