داره میره میگه خسته ست نمیفهمه که می میرم
داره میره و با سردی میگه قلبم رو میگیرم
داره می ره و قلب من همش بهونه میگیره
خدایا تو یه کاری کن که اون نگه دیگه دیره
فراموشش شدم انگار میگه که برنمیگرده
خدایا! نه ... یه کاری کن ...ببین دستام چقدر سرده
کجا رو اشتباه رفتم که حال و روز من اینه
خدایا رو کدوم دیوار بنویسم که ببینه
داره میره ... وقتی نیست... دلش برام نمی سوزه
حالا هر شب من تنها به عکسش چشم می دوزه
یکی ای کاش بهش میگفت الان که وقت رفتن نیست
چرا؟ اخه چرا یه کم به فکر حال و روزم نیست
داره میره میگه خسته ست نمی فهمه که می میرم
داره میره و با سردی میگه قلبم رو میگیرم
دوشنبه 15 مهر 1392 ساعت 05:16 ب.ظ