پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

آشنایی باسروش وجوش وخروش سروشگان ایران باستان

معرفی سروش و جشن سروشگان ایران باستان

ابوریحان بیرونی می نویسد:سروش اولین کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه کردن امر کرده است.در این روز دعا و عبادت کردن و به معبد رفتن بسیار نیک است.



دانلودکتاب جامع گنج یابی

  
ز گیتی برآمد سراسر خروش
به آذر بد این جشن روز سروش .
فردوسی

********
روز سروش است که گوید سروش
باده خور و نغمه ٔ مطرب نیوش .
مسعودسعد.
سروش و جشن سروشگان-در شاهنامه اولین موجود ماوراءالطبیعى است که دربخش اساطیرى شاهنامه، یعنى داستان کیومرث به‏صورت پرى پلنگینه‏ پوش بر کیومرث آشکار می‏شود و او را از توطئه اهریمن و خزروان دیو آگاه می‏سازد و به نبرد با اهریمن برمی ‏انگیزد و پس از کشته‏ شدن سیامک بازهم بر کیومرث ظهور می‏کند و او را به ترک سوک یکساله فرا می‏خواند و به نبرد با اهریمنان و دیوان، یعنى تداوم مبارزه،دعوت می‏کند.
اگرچه فردوسى در این مورد به شکل سروش اشاره نمی‏کند، اما از سیاق سخن و گفتگوى او با کیومرث چنین بر می ‏آید که سروش در پیکر انسانى زیبا بر وى ظاهر شده است، همچنان که بر فریدون نیز به همین صورت جلوه می ‏کند و او را از کشتن ضحاک باز مى‏دارد، اما دقیق‏ترین تغییر چهره سروش وقتى است که به هیأت انسانى خداپرست و نیکخواه با مویى همچون مشک که تا پایش فروهشته است و رویى همچون حور بهشتى (که یادآور پرى پلنگینه‏پوش یا زیبارویى با جامه‏اى از پوست پلنگ در داستان کیومرث است) به نزد فریدون مى‏آید و به او افسونگرى و شناخت نیک و بد را مى‏آموزد تا او را قادر سازد که کلید بندها را بداند و افسون‏ها را بگشاید.

فریدون پس از این دیدارتن خود را پرتوان و دولت خویش را بیدار مى‏یابد. سروش یک بار هم در پیکر موبدى در رؤیاى سام آشکار مى‏شود و او را به باز آوردن زال فرامى ‏خواند و در کین ‏خواهى از کشندگان سیاوش نیز باز در خواب بر گودرز آشکار مى‏شودو او را از جایگاه کیخسرو آگاه می ‏کند و در همین اوان بر هوم زاهد نیز جلوه مى‏کند.در هنگامى که خسروپرویز از بهرام چوبین گریخت و به کوه پناه برد و از خداوندجهان یارى خواست، سروش به پیکر انسانى سوار بر اسبى خنگ درحالی ‏که جامه‏اى سبز برتن داشت به نزد خسروپرویز آمد و او را از میان دشمنان عبور داد و به وى مژده سلطنت بخشید.
آخرین ظهورى که از سروش در شاهنامه وجود دارد (اگرچه فردوسى به نام سروش در این مورد اشاراتى ندارد) در داستان اسب آبى دریاى شهد است :
زدریا برآمد یکى اسب خنگ
سرین گرد چون گور و کوتاه لنگ
دوان و چو شیر ژیان پر زخشم
بلند و سیه خایه و زاغ چشم
وقتى این اسب از دریا برمی ‏آید و بر یزدگرد گناهکار آشکار می ‏شود، شبانان از گرفتن او در مى‏مانند، ولى یزدگرد با زین و لگام به نزد او مى‏رود و اسب به‏راحتى رام اومى‏شود و دست و پاى می ‏جنباند و شاه بر او لگام مى‏نهد، اما همین‏که مى‏خواهد تنگ براو ببندد؛ بنابرآنچه در شاهنامه آمده است:
بغرید و یک جفته زد بر سرش
به خاک اندر آمد سر و افسرش
چو او کشته شد، اسب آبى چو گرد
بیامد بدان چشمه لاژورد
به آب اندرون شد تنش ناپدید
کس اندر جهان این شگفتى ندید.
حافظ ، گاهی نیز "سروش" را همان "روح القدس" می خواند:
هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد
که بر آن جور و جفا ، صبر و ثباتم دادند

سحرزهاتف غیبم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع است ، می دلیر بنوش

هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
گفت : ببخشند گنه ، می بنوش

چه گویمت که به میخانه دوش مست وخراب
سروش عالم غیبم ، چه مژده ها داده است

عفو الهی بکند کار خویش
مژده ی رحمت برساند سروش

بیار باده که دوشم سروش عالم غیب
نوید داد که عام است فیض رحمت او
_____سروش و جشن سروشگان_____
منابع : اوستا دکتر جلیل دوستخواه
سایت انجمن موبدان ایران
بندهش – مهرداد بهار
شاهنامه فردوسی
حافظ و ایزد سروش – دکترمنصور رستگار

 


گنج ,دفینه, زیرخاکی, عتیقه, گنج یابی, عکس, آموزشی, کشف ,عتیقه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد