پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

محمد ایزانلو

محمد ایزانلو (ت 1342ش م 1365ش)

    سردار محمد ایزانلو در دهم خرداد 1342 شمسی در روستای پاکتل شهرستان بجنورد دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و برای ادامه تحصیل به شهر بجنورد آمد و در مدرسه راهنمایی فردوسی و دبیرستان دانش به تحصیل پرداخت. وی همزمان با تحصیل، به کار هم مشغول بود و در مغازه بزّازی برای تامین معاش و هزینه تحصیل، کار می کرد. همزمان با تحصیل، در مجالس قرآن و احکام حضوری فعال داشت و از اوان نوجوانی عاشق امام خمینی(ره) و ایران اسلامی بود. با شروع جنگ تحمیلی، دوره تازه ای از زندگی سردار محمد ایزانلو شروع شد و با لبیک به فرمان امام خمینی (ره) در بسیج  نام نویسی کرد و عازم جبهه شد. در سال 1362 به عضویت سپاه پاسداران درآمد و حدود 6 ماه را در امور مالی سپاه بجنورد خدمت کرد. با این حال اشتیاقش به حضور در جبهه های جنگ موجب شد تا با کاروان 5 نصر خراسان عازم مناطق عملیاتی شود. مدتی در واحد مخابرات خدمت کرد سپس به واحد اطلاعات لشگر رفت و شبها برای شناسایی مناطق دشمن ماموریت می یافت. در عملیات والفجر 8 به عنوان مسئول گروهان غواصی در اروند منصوب شد. از عملیات کربلای یک به بعد به دلیل رشادت و توانایی بالا، به عنوان جانشین فرمانده گردان رسول الله(ص) و نیز فرمانده یکی از گروهانها مشغول خدمت شد. سرانجام این سردار والامقام و وارسته در دوازدهم اسفندماه 1365 و در کربلای 5 و در منطقه عملیاتی شلمچه  به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بجنورد به خاک سپرده شد.

فرازی از وصیتنامه شهید:

« من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم ینظر و ما بدلوا تبدیلا »

از مومنین، مردمانی هستند که به آنچه با خدایشان عهد بستند، صادقانه عمل کرده و جان خویش را در این راه از دست دادند. و گروهی نیز در انتظار شهادت به سر می برند.

"ما راست قامتانِ جاودانه تاریخ خواهیم ماند."( شهید بهشتی) 

آنگاه که زمان آزمایش و تعهد اسلامی فرا می رسد و آن وقت که فرمان امام صادر گردد، به جاست که رزمندگان با ایمان، مخلص و جان بر کف، ندای امام حسین (ع) را پس از چهارده قرن لبیک گفته و با خدای خویش عهد می بندند و هان ای زندگان، آگاه باشید که قافله مرگ همچنان به مقصد نیستی در حرکت است و شمائید که به زودی بدان ملحق می شوید. بیدار باشید تا جسورانه مرگ را انتخاب کنید. قبل از آنکه در چنگال مخوفش گرفتار آیید.

اینجانب محمد ایزانلو فرزند خان محمد ساکن روستای شهید پرور پاکتل، وصیت نامه خود را هنگامی می نویسم که به جبهه های حق علیه باطل اعزام می شوم و امیدوارم که همانند شیفتگان راه اسلام، شربت شهادت را نوشیده و به خیل شهیدان بپیوندم. و به برادران وصیت می کنم، به جبهه بروند و به "هل من ناصر ینصرونی"امام خمینی، لبیک بگویند.

به امید پیروزی اسلام بر کفر جهانی به سرکردگی آمریکای جهانخوار.

(جلال دوست، 1392، ص 113)

 محمد ایزانلو ,خراسان شمالی, مشاهیر ,مفاخر ,بزرگان, سردار ,شهید, بجنورد

محمد بن ابراهیم جاجرمی (م 613ش)

    محمد بن ابراهیم بن الفضل سهلی جاجرمی  در بامداد روز جمعه یازدهم رجب 613 در نیشابور چشم از جهان فروبست. از محمد بن ابراهیم جاجرمی در منابع به عنوان امام شافعی، فاضل متفنّن و مبرّز یاد شده است. وی برای کسب حدیث و طلب علم به نیشابور که مرکز فقهی و علمی آن زمان محسوب می شد ، رفت و در آن شهر اقامت گزید. پس از اتمام تحصیل به علم آموزی به دیگران و تالیف کتب دینی همت گماشت. محمد سهل جاجرمی کتاب کفایه را در فقه به رشته تحریر درآورد، همچنین کتاب ایضاح الوجیز (در دوجلد) را در تهذیب نفس و توصیه های اخلاقی نگاشته است. ابن خلکان در کتاب وفیات الاعیان درباره سهلی جاجرمی نگاشته است: « در دمشق خط او را بر کتابی بدیدم که احادیث مسطوره در مهذّب و لغات مشکله را شرح و جماعتی از فقهای نیشابور در بیست و چهارم ذوالحجه سال 612 ق آن را از وی شنیده بودند.»

 (مدرس تبریزی، 1374، ج 1، ص 377، آقاملایی، 1389، ص 162.)

محمد جاجرمی, خراسان شمالی, بجنورد ,جاجرم, مشاهیر, مفاخر ,بزرگان

محمدجواد محمدنیا

محمدجواد محمدنیا (ت 1341ش م 1362ش)

 

 

    سردار شهید محمدجواد محمدنیا فرزند رضا در سال 1341 شمسی در روستای گرمه در خانواده ای متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود. در سن 7 سالگی به دبستان رفت ودرس را تا کلاس سوم راهنمائی در گرمه ادامه داد .بعد از آن به دلیل نبود دبیرستان در زادگاهش, تحصیل را ترک کرد در گرمه مشغول به کار شد . وی تا چند سال در کار کمک رانندگی فعالیت کرد. یکسال از جنگ گذشته بود که به گفته ی خودش: بر حسب وظیفه اسلامی و شرعی خود، به جبهه رفت. اولین باردر تاریخ 15/8/1360 با چند نفراز دوستان وهمرزمانش از طریق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان بجنورد وبه صورت بسیجی داوطلب به جبهه حق علیه باطل رفت و در جبهه ی گیلانغرب مستقر شد .بعد از چند مدتی که درآنجا بودند عملیات غرور آفرین والفجر شروع شد و او در آن عملیات چون شیری خروشان درس گرفته از مکتب خونبار حسین با عشق شهادت پیروزمندانه ,به معرض نمایش گذاشت .بعد از اینکه 3 ماه ماموریتش به پایان رسید به مرخصی آمد.

    سردار شهید محمدنیا به هدف خود رسیده بود، وی پس از بازگشت از جبهه های جنگ به خانواده اش گفت، دیگر من از جبهه جنگ به خانه نخواهم آمد، آنقدر با کفار بعثی می جنگم که همانند رهبرم حسین ابن علی(ع) در کنار یاران واقعی اسلام به شهادت برسم، دلم می خواهد در این هوای آزاد چون پرنده از قفس آزاد شده ، چشمم به این کوههای سر به فلک کشیده کردستان باشد وشربت شیرین شهادت را بنوشم. دوباره که به جبهه های جنگ تحمیلی برگشت آموزش دیده بانی را در سر پل ذهاب دید و تا مدتی به دیده بانی مشغول بود .وی با رصد و کشف نقاط حساس دشمن ضربات سنگینی به آنها وارد کرد. بعد از آن مسئولیت واحد دیده بانی منطقه جنگی گیلانغرب به او واگذار شد. دراین جبهه به نحو احسن ماموریت خود را انجام داد وهر روز حماسه ای می آفرید. بعد از مدتی فرماندهان تشخیص دادند که منطقه به آتش زیادی احتیاج دارد و وی را مامور به آوردن توپ های 203 و 155 میلی متری کردند. سردار شهید محمدجواد محمدنیا این توپ ها را به منطقه آورد و خود مسئولیت واحد توپخانه راکه به نام بزرگ پرچم دار عدالت و برابری، حضرت بقیة الله (عج)نامگذاری شده بود به عهده گرفت.

   سردار محمدنیا رشادتها و جوانمردی های زیادی را در این مدت از خود به یادگار گذاشت. مدتی بعد در واحدی که سهم به سزائی در جنگ داشت ونبض جنگ در آنجا میزد ,مشغول خدمت شد؛وی در اطلاعات و عملیات مشغول خدمت شدو با انجام شناسائی های دقیق از مواضع دشمن شرایط ایده آلی را برای ضربه زدن به متجاوزین بعثی، در اختیار فرماندهان عالی رتبه جنگ قرار می داد. بعدازآن با لیاقتی که از او دیده شد به عنوان معاون فرمانده تیپ مسلم ابن عقیل(ع)انتخاب شد. در عملیات بسیاری شرکت کرد، از عملیات مسلم ابن عقیل که منجر به زخمی شدن چشمش شد و بعد از 2 ماه بستری شدن در بیمارستان معیری در تهران، بهبودی یافت . شهید محمدنیا بعد از بهبودی باز هم به جبهه برگشت تادر عملیات والفجر 4 شرکت کند. 32 ماه از حضورتاثیرگذار محمدجواد در جبهه های حق علیه باطل می گذشت که فرماندهان به او پیشنهاد کردند در لشکر27محمدرسول الله(ص) خدمت کند، سردار بنابه وظیفه شرعی که برای خودش قائل بود به این لشکر می پیوندد و فرماندهی یکی از تیپ های آن به عهده می گیرد. بعد از آن وی برای شناسائی منطقه عملیاتی خیبر، همراه با چند نفراز همرزمانش در جزایر مجنون به ماموریتی می روند که در این ماموریت، در یکم اسفندماه 1362 به شهادت می رسد.

فرازی از وصیت نامه سردار شهید محمدنیا :

به نام خدا

پروردگارا ,هرگاه به یاد لطفهای فراوان تو به خودم می افتم از خود خجالت می کشم که چقدر ناسپاسم .خدایا از تو طلب آمرزش گناهم را می کنم که سخت گناهکار و روسیاهم. پروردگارا اعمال من طوری است که به خود اجازه نمی دهم با تو سخن بگویم ولی بزرگواری تو بی حد و حصر است ومرا امیدوار کرده .
پروردگارا, از تو می خواهم امام را تا انقلاب مهدی نگهداری و انقلاب ما را هر چه زودتر به قیام امام زمان (عج) متصل فرمایی

بسم الله الرحمن الرحیم

پدر جان تو باید هیچ ناراحت نباشی چون هدیه ای که در راه خدا می دهی دیگر باید آن را از خدا نخواهی .پدر جان اگر زنده ماندم چند ماه دیگر بر میگردم و از طرف من هیچ ناراحت نباشید .مادر جان از رفتن من ناراحت نباش چون دلم می خواهد در حالی بمیرم که تا آخرین هنگام نگاهم بر کوههایی باشد که برادرانم در آنجا پیروزمندانه می جنگند.

ای برادر وخواهر و ای دوستان عزیز، ای قوم و خویشان از بابت من ناراحت نباشید و افتخار کنید و راه مرا ادامه دهید .این پیام را  در مکانی که برای شناسائی رفته ایم و الان ساعت 9 صبح است که در قلب دشمن هستیم و هر لحظه آماده درگیری وآماده شهادت هستم، می نویسم

استغفرالله ربی واتوب الیه : مرا ببخش که بازگشته وتوبه کارم

بسم الله الرحمن الرحیم

خدا را شکر و سپاس که مارا به نعمت ایمان منعم کرد و از تمکین به ولایت فقیه که همان ولایت رسول الله و امیر المومنین (ع) است قرار داد وخدا را شکر که ما را همزمان با ولی فقیهی دانا وشجاع چون امام خمینی ,روح خدا قرار داد. خدا را شکر به خاطر نعمتهای بی حدی که به ما عطا کرد.
برادران وخواهران مسلمان, ندای هل من ناصر ینصرنی امام شهید مان, حسین(ع) از آن سوی کوههای غرب در صحرای کربلا هنوز به گوش می رسد وقلب هرشیعه ای را می سوزاند.

خوشا به حال آن عاشقی که خدایش تو هستی وبا خلوص وپاک نیتی که تنها برای تو باشد, این راه را بپیماید. قفس تنگ و تاریک تن را بکشند وروحش پرواز کنان به معشوق واصل شودکه دنیا با تمام دو رنگیها و نیرنگها وچهره های نفاق منافقان ,قفسی بیش نیست.

 (جلال دوست، 1392، صص 65 به بعد.)

محمدجواد محمدنیا,شهید محمدنیا ,خراسان شمالی ,مشاهیر ,مفاخر ,بزرگان ,سردار ,شهید ,بجنورد, گرمه