پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

حاج علی اکبرعزیزمرادیان


علی اکبر مرادیان (ت 1340ش  م 1364ش)

  

    سردار شهید علی اکبر مرادیان در سال 1340 ش در اسفراین دیده به جهان گشود. پس از اخذ مدرک دیپلم، دوران خدمت مقدس سربازی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اسفراین گذراند . پس از چند سال خدمت در سپاه پاسدارن ، به ترتیب به  سمت مسئول بسیج، دفتر قضایی، پرسنلی و امور مالی، معاون فرمانده سپاه اسفراین و فرماندهی سپاه شهرستان اسفراین منصوب شد. چندین بار به جبهه های نبرد حق علیه باطل رفت و درعملیات میمک شدیدا مجروح شد طوری که عصب پای چپش قطع شد. سال 1362 ماموریتی از طرف سپاه پاسداران خراسان به وی محول شد و مدت شش ماه در سوریه انجام وظیفه کرد. افزون بر آنکه علاقه فراوان به خدمت در راه اسلام داشت یک قهرمان به تمام معنی بود و در کشتی محلی خراسان "کشتی چوخه" نیز در سراسر استان آوازه پهلوانی و به خصوص جوانمردی و برخورد اخلاق شایسته اش پیچیده بود. در بیشتر مسابقات کشتی ، جوایز و هدایا را به جبهه های جنگ اهدا می کرد و اعتقاد داشت باید همیشه در تقویت جبهه های جنگ و دفاع از اسلام تلاش کنیم . همواره تاکید می کرد :« قهرمانان و دلاوران واقعی شهدا هستند که در مقابل دشمن سینه هایشان را سپر کردند و تا پای جان مقاومت نمودند و جان به جان آفرین تسلیم کردند. پس سرمشق های ما شهدای عزیز هستند.»  با وجودی که عصب پایش قطع بود و مسئولان اجازه رفتن به جبهه به وی نمی دادند ولی با اصرار فراوان ، در سال 1364 از اسفراین به جبهه جنگ رفت و در عملیات والفجر 8 در سمت قائم مقام یگان دریایی لشگر 5 نصر در شهر فاو ، با اصابت ترکش خمپاره به سرش، در بیست و دو اسفندماه 1364 به درجه رفیع شهادت نائل شد.

    فرازی از وصیت نامه سردار شهید علی اکبر مرادیان:

  « ... ای عزیزان در زمان و موقعیتی هستیم که دقیقا تاریخ ورق خورده است و اسلام در برابر کفر قرار گرفته است. حسینیان در کربلای ایران جمع شده اند و حبیب بن مظاهرها و قاسم ها و عباس ها با سلاح ایمان و نعره الله اکبر و با قلب های آکنده از ایمان به الله چون کوه ثابت و استوار ایستاده اند و چون دریا خروش برآورده اند که هم خروش شان، جز رضای حق نیست، در یک سو، و یزیدیان خون آشام شهوت رانان بی غیرت که جز بوالهوسی و نوکری نمودن چیزی در سر ندارند و از اقصی نقاط عالم با انواع سلاح های مرگبار آنچنان اطراف ایشان جمع شده اند و در دیگر سو قرار گرفته اند. پس ای عزیزان این جنگ بین عرب و عجم نیست، جنگ بین اسلام و کفر است، جنگ بین دو عقیده متفاوت که از اول خلقت بشر بوده است، می باشد. همان طوری که در جنگ خندق هنگامی که حضرت علی(ع) در برابر عمرو بن عبدود قرار می گیرد رسول خدا می فرماید:امروز تمام ایمان، در برابر تمام کفر قرار گرفته است. و امروز دقیقا همان حالت پیش آمده است ... ای عزیزانی که پیامم را می شنوید به جای گریه بر من ، راهم را ادامه دهید . اما ای ابرکافران و ابرقدرتان بدانید که ما ملت ایران در مکتب حسین(ع) درس شهادت و شجاعت را فرا گرفته ایم و پشت سر امام بزرگوارمان و روحانیت و خط ولایت فقیه تا آخر ایستاده ایم و خواهیم ایستاد. بدانید ما داغ بندگی خدا را با گفتن : بسم الله الرحمن الرحیم بر خود نهاده ایم نه داغ بندگی و بردگی شما را، ما عزت و شرافت خودمان را با ریخته شدن خون سرخمان ثابت می کنیم و تن به ذلت بردگی شما فرومایگان نخواهیم داد. اگر تمام بمب های اتمی خود را بر سرمان بریزید آن قدر ثابت و استوار خواهیم ماند تا شما را از پای در آوریم.

              ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم          گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم     

              دنیا اگر از یزید لبریز شود                  ما پشت به سالار شهیدان نکنیم

دانلودکتاب جامع گنج یابی

(جلال دوست، 1392، صص 93 به بعد)

علی اکبر مرادیان ,خراسان شمالی, مشاهیر ,مفاخر ,بزرگان ,بجنورد, اسفراین, شهید ,سردار گنج زیرخاکی دفینه


آشنایی بیشترباشهیدحسین خردمندی


حسین خردمندی (شهادت: 4/3/61)

    سردار شهید محمد حسین خردمندی در خانواده ای مذهبی در اسفراین دیده به جهان گشود . هوش و استعداد بی نظیر ، حسن اخلاق و برخورد مودبانه وی همواره مورد توجه دوستان و آشنایان بود و از این رو محبوبیت زیادی کسب کرده بود. در اوایل انقلاب وی برای انجام فعالیت های بیشتر شهر خویش را به مقصد تهران ترک کرد و فعالانه در اکثر راهپیمایی ها و تظاهرات مردمی شرکت می کرد تا حدی که در انتظامات شهر تهران نقش بسزایی را ایفا می کرد. با پیروزی انقلاب بلافاصله به اسفراین برگشت و وارد سپاه پاسداران گردید و در واحد اطلاعات و عملیات سپاه فعالیت خود را شروع کرد. شهید خردمندی که حفظ دستاوردهای انقلاب را از اهم مسائل می دانست در جهت افشای چهره نفاق و گروه های ضدانقلاب نقش موثری داشت تا حدی که چندین بار از طرف منافقین مورد سوء قصد قرار گرفت. با شروع جنگ تحمیلی و حضور رادمردان و جان بر کفان در صحنه های پیکار ،وی نیز خود را به میادین نبرد رسانید و در مناطق بستان و تنگه چزابه حماسه ها آفرید.  این شهید والامقام در بخشی از نامه اش به خانواده چنین می نویسد :« اینجا واقعا همه قواعد نظامی و کلاسیک به هم خورده است . بچه ها در میان باران خمپاره و رگبار و مسلسل و غرش تانک و آتش توپخانه مزدوران، صف اندر صف، سنگر به سنگر و قدم به قدم به کمین نشسته اند و به پیش می تازند و عجیب است که شهادت مرز آتش و خاک و دشمن و دوست نمی شناسد... و من عهد کرده ام که تا پایان جنگ آن طرف ها نیایم و راهی که انتخاب کرده ام ، شهادت ، رهایی و آزادگی می باشد. مصداق واقعی کلام امام در مورد پاسداران و در این صحرای وسیع تماما محرومان و زجر کشیدگان و یاران صدیق امام و نسل جوان و پیران زنده دل می باشند که به خونخواهی حسین(ع) به پا خواسته اند و می خواهند مکتبی نو و نسلی نو بسازند.»وی که با تمام توان در میادین نبرد حماسه آفرید لحظه ای از عشق به شهادت و آزادگی غافل نماند و سرانجام با قلبی سرشار از ایمان و عشق و ایثارو شجاعت بر اثر تله انفجاری در یک سنگر عراقی در چهارم خردادماه 1361 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به ملاء اعلی پرواز کرد و درس چگونگی زیستن و رفتن را به ما آموخت.

فروشگاه گنج یابی، آموزش دفینه و زیر خاکی... کلیک کنید

ادامه مطلب ...

جنگ نهروان وامام علی

جنگ نهروان


و الله لا یفلت منهم عشرة و لا یهلک منکم عشرة.

(نهج البلاغ هـکلام 58)

پس از آنکه على علیه السلام در اواخر صفر سال 38 از صفین بکوفه مراجعت فرمود تا روز شهادت آنحضرت مدت دو سال و چند ماه فاصله بود ولى این مدت کوتاه بقدرى در آزردگى خاطر مبارک على علیه السلام مؤثر واقع شد که شرح آن قابل تقریر نمیباشد،شکست‏هاى پى در پى از همه طرف روح آن بزرگوار را آزرده و قلبش را رنجه کرد.

تأثر و رنج على (ع) از معاویه و حیله‏گریهاى عمرو عاص نبود بلکه رنج و تأسف او از بیوفائى و احمقى و خونسردى لشگریان خود بود و میفرمود:

من از بیگانگان هرگز ننالم‏
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

على علیه السلام بقدرى از لا قیدى و بیشرمى کوفى‏ها متأثر بود که چند مرتبه آرزوى مرگ نمود تا بلکه از شر این قوم متلون و سست عنصر رهائى یابد،در یکى از خطبه‏هاى خود ضمن مذمت اصحابش فرماید:

و الله ان جائنى الموت و لیاتینى فلیفرقن بینى و بینکم لتجدننى لصحبتکم قالیا.

(بخدا سوگند اگر مرگ بسراغ من آید و البته خواهد آمد و میان من و شماتفرقه و جدائى اندازد مرا خواهید دید که نسبت بمصاحبت شما بغض و کراهت دارم.)  

ادامه مطلب ...