پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

احمد بن محمد بن عبدالله زردی مشهور به علامه زردی

علامه زردی (م 338ق)

     احمد بن محمد بن عبدالله زردی مشهور به علامه زردی منسوب به زرد یکی از روستاهای بین  اسفراین و نیشابور است. علامه زردی، مردی ادیب و لغوی و در این دیار و در عصر خویش به لحاظ بلاغت و پیشرفت در معرفت اصول و ادب یگانه عصر خویش به شمار می‌رفت. وی از نظر جسمی مردی ضعیف البنیه و مریض احوال بود و بر ماده الاغ لاغری سوار می‌شد و هر گاه لب به سخن می‌گشود، علما و مردم از قدرت سخنوری‌ و فصاحت کلامش متحیّر می‌شدند که چگونه این انسان ضعیف و بیمار این گونه فصیح، بلیغ و آگاه سخن می گوید و بر اصول ادبی تسلط دارد؟ علامه زردی از محضر علما و دانشمندان نامداری چون ابو عبدالله محمد بن مسیّب ارغیانی (م. 315 ه.ق) و ابو عوانه یعقوب بن اسحاق (م. 316 ه.ق) و نزدیکان آنها احادیث بسیاری را استماع کرد و خود در زمره بزرگان علم حدیث درآمد. وی از ادبا و علمای معروف بود که در مدرسه دارالسنه نیشابور درس می‌گفت و املای حدیث می‌کرد.

    از علامه زردی به دلیل تسلط و تبحرش در علم ادب و بلاغت، سخنان پندآمیز و حکمی زیادی به جای مانده است از جمله ابوحاکم نیشابوری یکی از شاگردانش از وی روایت کرده که می گفت:«آنگاه که خداوند تبارک و تعالی، سیاست خلق خود را به یکی از بندگان خویش مفوّض فرماید، او را به موهبت خاص مخصوص کند و توفیق رفتار صحیح به او اعطا نماید و با الهام خود او را معین باشد، چه رحمت خدای تعالی هر چیز را فرا گرفته است.» و در جایی دیگر از وی روایت شده است:« العلم علمان، علم مسموع و علم ممنوح... علم بر دو گونه است: علمی که از دیگران می شنوند و علمی که آن را به آدمی ارزانی داشته اند.»

     ابوبکر، احمد بن محمد بن سفیان بن یعقوب بن ابی الزرد زردی، جدِّ اعلای علامه زردی است. علامه زردی از احمد بن عبید بن ناصح روایت می‌کرد و ابوبکر محمد بن ابراهیم بن مقری از وی روایت می‌نمود. علامه زردی سرانجام در ماه شعبان سال 338 ه.ق در نیشابور چشم از جهان فروبست.

 (یاقوت حموی ، 1381 ، ج 1ص 610، فسنقری و شاهد ،1381 ،ص 101)

علامه زردی, خراسان شمالی, مشاهیر ,مفاخر, بزرگان, بجنورد ,اسفراین

علی اکبر مرادیان عزیز


علی اکبر مرادیان (ت 1340ش م 1364ش)

 

    سردار شهید علی اکبر مرادیان در سال 1340 ش در اسفراین دیده به جهان گشود. پس از اخذ مدرک دیپلم، دوران خدمت مقدس سربازی را در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اسفراین گذراند . پس از چند سال خدمت در سپاه پاسدارن ، به ترتیب به  سمت مسئول بسیج، دفتر قضایی، پرسنلی و امور مالی، معاون فرمانده سپاه اسفراین و فرماندهی سپاه شهرستان اسفراین منصوب شد. چندین بار به جبهه های نبرد حق علیه باطل رفت و درعملیات میمک شدیدا مجروح شد طوری که عصب پای چپش قطع شد. سال 1362 ماموریتی از طرف سپاه پاسداران خراسان به وی محول شد و مدت شش ماه در سوریه انجام وظیفه کرد. افزون بر آنکه علاقه فراوان به خدمت در راه اسلام داشت یک قهرمان به تمام معنی بود و در کشتی محلی خراسان "کشتی چوخه" نیز در سراسر استان آوازه پهلوانی و به خصوص جوانمردی و برخورد اخلاق شایسته اش پیچیده بود. در بیشتر مسابقات کشتی ، جوایز و هدایا را به جبهه های جنگ اهدا می کرد و اعتقاد داشت باید همیشه در تقویت جبهه های جنگ و دفاع از اسلام تلاش کنیم . همواره تاکید می کرد :« قهرمانان و دلاوران واقعی شهدا هستند که در مقابل دشمن سینه هایشان را سپر کردند و تا پای جان مقاومت نمودند و جان به جان آفرین تسلیم کردند. پس سرمشق های ما شهدای عزیز هستند.»  با وجودی که عصب پایش قطع بود و مسئولان اجازه رفتن به جبهه به وی نمی دادند ولی با اصرار فراوان ، در سال 1364 از اسفراین به جبهه جنگ رفت و در عملیات والفجر 8 در سمت قائم مقام یگان دریایی لشگر 5 نصر در شهر فاو ، با اصابت ترکش خمپاره به سرش، در بیست و دو اسفندماه 1364 به درجه رفیع شهادت نائل شد.

    فرازی از وصیت نامه سردار شهید علی اکبر مرادیان:

  « ... ای عزیزان در زمان و موقعیتی هستیم که دقیقا تاریخ ورق خورده است و اسلام در برابر کفر قرار گرفته است. حسینیان در کربلای ایران جمع شده اند و حبیب بن مظاهرها و قاسم ها و عباس ها با سلاح ایمان و نعره الله اکبر و با قلب های آکنده از ایمان به الله چون کوه ثابت و استوار ایستاده اند و چون دریا خروش برآورده اند که هم خروش شان، جز رضای حق نیست، در یک سو، و یزیدیان خون آشام شهوت رانان بی غیرت که جز بوالهوسی و نوکری نمودن چیزی در سر ندارند و از اقصی نقاط عالم با انواع سلاح های مرگبار آنچنان اطراف ایشان جمع شده اند و در دیگر سو قرار گرفته اند. پس ای عزیزان این جنگ بین عرب و عجم نیست، جنگ بین اسلام و کفر است، جنگ بین دو عقیده متفاوت که از اول خلقت بشر بوده است، می باشد. همان طوری که در جنگ خندق هنگامی که حضرت علی(ع) در برابر عمرو بن عبدود قرار می گیرد رسول خدا می فرماید:امروز تمام ایمان، در برابر تمام کفر قرار گرفته است. و امروز دقیقا همان حالت پیش آمده است ... ای عزیزانی که پیامم را می شنوید به جای گریه بر من ، راهم را ادامه دهید . اما ای ابرکافران و ابرقدرتان بدانید که ما ملت ایران در مکتب حسین(ع) درس شهادت و شجاعت را فرا گرفته ایم و پشت سر امام بزرگوارمان و روحانیت و خط ولایت فقیه تا آخر ایستاده ایم و خواهیم ایستاد. بدانید ما داغ بندگی خدا را با گفتن : بسم الله الرحمن الرحیم بر خود نهاده ایم نه داغ بندگی و بردگی شما را، ما عزت و شرافت خودمان را با ریخته شدن خون سرخمان ثابت می کنیم و تن به ذلت بردگی شما فرومایگان نخواهیم داد. اگر تمام بمب های اتمی خود را بر سرمان بریزید آن قدر ثابت و استوار خواهیم ماند تا شما را از پای در آوریم.

              ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم          گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم     

              دنیا اگر از یزید لبریز شود                  ما پشت به سالار شهیدان نکنیم

(جلال دوست، 1392، صص 93 به بعد)

علی اکبر مرادیان ,خراسان شمالی, مشاهیر ,مفاخر ,بزرگان ,بجنورد, اسفراین, شهید ,سردار

فریدالدین احول اسفراینی

فریدالدین احول اسفراینی

    فریدالدین احول اسفراینی یکی از مشاهیر و شعرای نامدار شمال خراسان در سده هفتم هجری است که در در اسفراین دیده به جهان گشود. پس از طی تحصیلات، در جوانی به هندوستان سفر کرد و از آنجا به فارس کوچید و در نهایت در اصفهان سکنی گزید. وی  به دلیل اقامت طولانی در اصفهان به اصفهانی معروف شده است. از جزئیات و حتی از کلیات زندگی وی،اطلاع زیادی در دست نیست،جز آن که از مداحان دربار اتابکان فارس بوده که سعدی هم به دربار آنان انتساب داشت. فریدالدین احول اسفراینی یا اصفهانی، هم عصر شمس قیس رازی،مولف المعجم فی معاییر اشعار العجم، امامی هروی، مجد همگر وسعدی بوده است.دلیل مهاجرت فریدالدین اسفراینی از زادگاهش می تواند همانند سایر شاعران برای بیان احساسات شعری و ملازمت با بزرگان ادبی ایران و همچنین بهره مندی از نعمات روزگار باشد. بنا به نوشته دولتشاه سمرقندی در تذکره الشعرا «در اصفهان در زمان صاعدیّه ظهور یافته»، احول به خدمت آل صاعد که ریاست حنفیان اصفهان را بر عهده داشته اند در آمد و مدح آنها را گفته است. حضور وی در اصفهان و همزمانی با شاعری به نام امامی هروی، بر شهرتش افزود و به تدریج با سرودن اشعاری نغز و نیکو، به عنوان شاعری توانمند، به ویژه در سرودن قصیده مشهور شد.

     در سده هفتم و پس از حمله مغولان، شهر شیراز با روی کار آمدن خاندان زنگی، موقعیت مناسبی یافت و فریدالدین احول اسفراینی نیز اصفهان را ترک کرد و در شیراز ساکن شد. در این شهر ضمن بهره بردن از خوان گسترده و ادب پرور خاندان آل زنگی (اتابکان سلغری) با ادیبان و شاعران بزرگ همنشین شد. احول اسفراینی در شیراز در شمار مداحان اتابکان فارس از جمله ابوبکر بن ابوبکر (623-658 ق) در آمد و پس از مرگ وی در خدمت دیگر خاندان و جانشینان اتابکی از جمله محمد بن سعد، محمدشاه بن سلغر بن سعد و اتابک سلجوقی درآمد و به ستایش آنها پرداخت و در نهایت، ابش خاتون دختر سعد بن ابی بکر مکله معروف این خانواده را مدح و ستایش کرد. افزون بر این، احول با امامی هروی معاوضه ادبی داشت و همچنین مانند شیخ اجل سعدی شیرازی غزل ها و قصایدی در مدح شمس الدین محمد صاحب دیوان جوینی وزیر مشهور دوره ایلخانی سرود و نزدش فرستاد. فریدالدین احول اسفراینی  افزون بر قریحه شاعری وطبع روان، بر ادب فارسی وعربی احاطه داشته و با دانش های رسمی زمان خود، علوم دینی، ادبی، موسیقی ونجوم آشنا بوده است.

    زمان درگذشت ومحل دفن فرید الدین احول اسفراینی مشخص نیست ولی با توجه به سه قصیده ای که در مدح ابش خاتون سروده است می توان اینگونه استباط کرد که حداقل تا نیمه قرن هفتم هجری یعنی زمان این ملکه (663-662 ق) در قید حیات بوده است. 

    به نظر می رسد فریدالدین اسفراینی بر روی شاعران پس از خود تاثیراتی داشته است. از جمله این شاعران خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی است که نمونه ای از این تاثیر گذاری را در بیت زیر می بینید:

فریدالدین :

   برآتش غم تو دلم سوخت چون سپند          سهل است دل،به جان نکند گر سرایتی

خواجه حافظ :                                                                             

   سینه از غم دل در غم جانانه بسوخت             آتشی بود درین خانه که کاشانه بسوخت

کمال الدین اسماعیل اصفهانی نیز از دیوان فریدالدین اسفراینی تاثیر پذیرفته است بعنوان نمونه :

فریدالدین اسفراینی:

   به چشم حلم توقاف است کم زنقطه فی           به نزد قاف،چه مقـدار نقطه فا را

کمال الدین اصفهانی :

   سرعت عزم تورا دید،خدر شد پی برق            جوهرحلم تو رادید،قلق شد دل قاف

    فریدالدین احول به شیوه غالب شاعران پایان قرن ششم و هفتم هجری به سرودن قصاید مصنوع علاقه خاصی داشت و سخن او جامع جمیع شرایطی است که در نزد شعرای مشابه وی می بینیم ومخصوصا در وصف طبیعت مهارت خاصی دارد.

     چنانکه پیش تر آمد،  فریدالدین احول اسفراینی در قصاید و مدایح خود کسانی چون ناصرالدین قباجه سلطان مملوک خاصی و وزیرش عین الملک حسین بن ابوبکر اشعری، سعد بن ابوبکر بن سعد بن زنگی و جانشینانش تا ابش خاتون و همچنین شمس الدین محمدصاحب دیوان جوینی را مدح گفته است. وی از شاعران حاضر جواب و صریح گو در مشاعره های شعری بود طوری که دولتشاه سمرقندی به این موضوع اشاره می کند. نویسندگان تاریخ ادبی نیز خصوصیات شعری و توانمندی وی را در خلق قصاید و ابیات محکم تایید کرده اند. ذبیح الله صفا درباره وی نوشته است: « فرید بر شیوه غالب شاعران پایان قرن ششم و قرن هفتم هجری به سرودن قصاید مصنوع علاقه خاصی داشت و سخن او جامع جمیع شرایطی است که در نزد شعرای مشابه وی می بینیم. دیوانش موجود و شامل بیش از سه هزار بیت است. ناقدان پیشین نوشته اند که او شاعری بغایت خوش طبیعت و فاضل و سخن فهم و نکته سنج و چرب زبان و شیرین بیان بود، و این تعریفات همگی درباره فرید احول صادق و واقعیست.»

    دیوان فرید اصفهانی براساس هفت منبع یا نسخه خطی تصحیح شده و در آغاز کتاب, اطلاعاتی درباره زندگی و عصر شاعر, و همچنین پاره‌ای از ویژگی‌های شعر او درج گردیده است. این دیوان مشحون از قصایدی است که اغلب در مدح امرا و نیز مدح پیامبر اکرم (ص) و موعظه و پند سروده شده است. در دیوان وی همچنین چند غزل, ترکیب‌بند و رباعی به چشم می‌خورد .بخش تعلیقات کتاب نیز شامل معرفی ممدوحان شاعر و شرح و توضیح برخی واژگان و ابیات است .دیوان فریدالدین احول اسفراینی به اهتمام انجمن آثار ومفاخر فرهنگی،و با مقدمه ای از دکتر توفیق سبحانی به چاب رسیده است. نسخه هایی قدیمی از دیوان فرید احول در کتابخانه های ایران، از قبیل کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه مرکزی آستان قدس موجود است.

از اشعار اوست :

    نگارینا بهار آمد بیا تا تا بوستان بینی                    گل اندر بوستان خرّم چو روی دوستان بینی

    دهان عاشق مسکین چو در غنچه گل مشکین         ز یار دلستان در بوستان بوسه ستان بینی

    هزاران دلستان بینی چو گل من بر کف و زیشان      میان گلستان خفته دو صد بر گل ستان بینی

    نهانی جان حیوان را بجسم اندر سی دیدی             کنون اجسام نامی را بجان اندر نهان بینی

    اگر دیدی جوانان را کهن پیران شده اکنون             جهان پیر را از نو دگر باره جوان بینی

    اگر بر کوهسار آیی حجر را پر شجر یابی              و گر بر سبزه زار آیی زمین را آسمان بینی

                                             ***************

    پیوستن دوستان بسی آسانست                           دشوار گسستن است و آخر آنست

    شیرینی وصل را نمی دارم دوست                       از غایت تلخی ای که در هجرانست

                                            ****************

    حسن تو طعن ها زند، بر رخ ماه و مشتری            لعل تو خنده ها زند، بر لب جام کوثری

   آب شود ز روی تو، گل چو درو نگه کنی             خاک شود ز بوی تو، مشک برو چو بگذری

   صید تو مرغ جان سزد، تا تو، بجذب عاشقان          ساخته ای ز خال و خط دانه و دام عنبری

   چیست سواد خط تو، گرد بیاض عارضت             بر گل تازه ریخته برگ بنفشه ی طری

  چهره ی تو ز نیکویی، غیرت نقش مانوی              غمزه تو بجادویی، صیره ی سحر سامری

  تا که مرا نمود روی، آینه ی جمال تو                   می نشود ز چشم من، نقش بتان آزری

  سنگدلی و سیمتن، عشوه فروش و دلستان             لاله خد و بنفشه خط، سرو قد و سمن بری

(دولتشاه سمرقندی، 1366، صص 128، صفا، 1363، ج 3، صص 41 و 128 و 411، عوفی، 1335، ص 762 )

 فریدالدین احول اسفراینی, احول اسفراینی,خراسان شمالی, مشاهیر ,مفاخر, بزرگان ,بجنورد, اسفراین