سهراب گفتی ......
سهراب گفتی چشمها را باید شست………..
شستم ولی؟؟؟؟؟؟؟
گفتی جور دیگر باید دید ………..
دیدم ولی؟؟؟؟؟؟؟
زیر باران باید رفت ...............
رفتم ولی؟؟؟؟؟؟؟
او نه چشمهای خیس وشسته ام را و نه نگاه دیگرم را………..
………..هیچکدام را ندید
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید وگفت
دیوانه باران ندیده