پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

تاریخچه ای از طب سنتی ایران

تاریخچه ای از طب سنتی ایران


مقدمه
کشور ایران در گذشته به عنوان یکی از مهم‏ترین مراکز پزشکی جهان به شمار آمده است و یکی از بزرگترین مکتب‏های طبی را که طب ایرانی می‏باشد در دامان خود پرورانده و یکی از غنی ‏ترین میراث علمی و تجربی پزشکی را به شرق وغرب ارزانی داشته است. از دوران هخامنشیان، دانش ایرانیان نسبت به گیاهان دارویی، زبانزد ملل دیگر بوده و درعصر ساسانیان، حتی نام برخی از داروها از زبان پهلوی وارد زبان یونانی شده است.

بدون شک بزرگترین مرکز طبی جهان، جندی شاپور بود که درآن سنت‏های طبی ایران و هند با مکتب بزرگ اسکندریه و میراث بقراط و جالینوس آمیخته شد و در همان هنگام زمینه وسیع طب ایرانی که جنبه‏های جهانی داشته فراهم آمده، مرکز جندی شاپور در قرن اول هجری هم چنان کوشش سازنده خود را در رشته طب دنبال کرده و در قرن دوم با استقرار خلافت عباسی در بغداد به آن شهر انتقال یافته و بزرگان و دانشوران پرورش یافته در جندی شاپور همچون خاندان بختیشوع و ماسویه طب اسلامی را بنیاد نهادند.
نخستین نام‏آوران طب ایران، که دربین آنان می‏توان از بلند آوازه‏ترین پزشکان تاریخ بشر یعنی رازی و ابن سینا نام برد، ایرانیانی بودند که در دو قرن سوم وچهارم دانش گسترده چند قرن را درهم آمیختند و از شناخت گیاهان اسپانیا و غرب گفته تا خواص مفردات و ادویه‏های گیاهی کوه‏های هیمالیا را در مکتبی نوین با هم تلفیق کردند و در بسیاری از زمینه‏ها، مباحثی تازه به آن افزودند. این بزرگان ایرانی همچون علی ‏بن طبری و محمد بن زکریای رازی وعلی ‏بن عباس مجوس اهوازی و ابن ‏سینا، طب اسلامی را بر اصولی استوار ساختند که پس از هزار سال در بسیاری از کشورهای آسیایی، و مخصوصاً شبه قاره هند هنوز زنده و رایج است.
بزرگترین عواملی که دربنیان‏گذاری هسته مرکزی طب سنتی ایران دخالت داشته‏اند، علاوه برعامل مربوط به مجاورت و همسایگی و داد و ستد طبیعی، دستورات صریح قرآن و اولیاء دین در امر تفکر و تدبر درمحیط زیست و درون وجود انسان، و تشویق مسلمانان در فراگیری علم وهنر ملل مغلوب یا تازه مسلمان شده و در نتیجه دریافت و تحلیل و گسترش کلیه علوم پیشین و تازه سازی آنها بوده است، و ایرانیان دراین قسمت و مخصوصاً در طب، سهمی بس بزرگ داشته‏اند، چنانکه می‏دانید بزرگترین پزشکان عالم اسلام هم ایرانی‏ها بوده‏اند.
به عبارت دیگر می‏توان طب سنتی ایران را نوعی آلیاژ دانست که گرچه از فلزات دیگر هندی، چینی، بین‏النهرین، مصری، یونانی و آریایی تشکیل شده، چون درکوره اسلام گداخته شده و به صورت فلزی جدید درآمده که صفات آن درعین ریشه‏گیری از تمدن دیگران، با آنها اختلافی داشته و مشخصاتی مخصوص به خود دارد.
اصول طب قدیم
1ـ اجزاء تشکیل دهنده جهان در تحت نظم آهنگ خاصی هستند و قوانین مشخص و ثابتی بر آنها حکم‏فرما می‏باشد.

2ـ جهان دریک مجموعه واحد و محدود و منظم قرار دارد.
3ـ یک جسم هر قدر که به مبدأ تولید وجود خود (مبدأ نور) نزدیک گردد دارای حرارت بیشتری خواهد شد و این حرارت از حرکت به وجود آمده و مبدأ وجود جسم حرکت می‏باشد.

دراثر حرارت به دلیل ایجاد انبساط و گستردگی و در نتیجه یک جسم هر چقدر به مبدأ نزدیک ‏تر باشد منبسط ‏تر و گرم‏ تر خواهد بود و بالعکس
4ـ عالم دنیا (عالم زمین) پایین‏ترین مرتبه وجود می‏باشد که سردترین و خشک‏ترین می‏باشد و دراین عالم اجسام قابل تجزیه و تکثیر می‏باشند.
5- اساس ساختمان جهان بر اساس چهار صفت می باشد که این صفات چهارگانه دو به دو متضاد یکدیگرند:
الف) حرارت ب) برودت ج) رطوبت د) یبوست

6ـ ازمخلوط دوبه دو صفات چهارگانه طبایع اجسام و عناصر به وجود می‏آید که بدین قراراست: الف ) سرد و خشک ب) سرد و تر ج) گرم وتر د) گرم وخشک
7- موجودات از لحاظ شباهت ظاهری به طریق زیر دسته‏بندی می‏گردد:
جامدات که نماینده آنها زمین (خاک) است. مایعات که نماینده آنها آب است. گاز یا بخارات که نماینده آنها هوا است. نیروها که نماینده آنها آتش و نور است.
خاک: جسمی است ساده و دارای سنگینی مطلق که در مرکز سایر عناصر قرارگرفته است. این جسم ثابت و ساکن است اما به لحاظ سرشت طبیعی خود، به سوی مرکز خویش گرایش دارد.
آب: جسمی است ساده و روان و دارای سنگینی زیاد. موضع طبیعی آن طوری است که خاک را در بر می گیرد و همواره به سوی مرکز آن در حرکت است.
هوا: جسمی است ساده و دارای سبکی زیاد. بالاتر از آب و پائین تر از آتش واقع است و همواره به هر سوی در حرکت است.
آتش: جسمی است ساده و روشن ودارای سبکی مطلق. بالاترازهمه عناصردیگرقراردارد و همواره در جهت عکس مرکز خود حرکت می کند.
بر اساس وزن می توان گفت که آتش سبک مطلق، هوا سبک زیاد، آب سنگین زیاد وخاک سنگین مطلق است.
8- درسلسله موجودات هرچه از طرف جامدات به طرف گاز و نور پیش برویم هم وزن ملکولی وهم درجه تکاشف آنها کمتر می‏گردد.
جامدات وخاک، فشرده‏ترین، کثیف‏ترین و پایین‏ترین موجودات و آتش ونورگسترده‏ترین، لطیف‏ترین و عالی‏ترین موجودات هستند.
ازلحاظ خواص اشیاء فوق با توجه به خاصیت طبایع می‏توان گفت:

« آتش » دارای صفت گرمی و خشکی می‏باشند.
« هوا » دارای صفت گرمی و تری می‏باشد.
« آب » دارای صفت سردی و تری می‏باشد.
« خاک » دارای صفت سردی و خشکی می‏باشد.

9- مقصود از ارکان همان عناصر چهارگانه می‏باشد یعنی آتش، هوا، آب و خاک
10- مقصود از اخلاط که جمع خلط است، جسم ‏تر و سیالی است که از استحاله و دگرگونی خوراک‏ها در بدن انسان به وجود می‏آید و در بدن در گردش می‏باشد به آن صفرا یا زرداب و دم یا خون و بلغم یا خون سفید و سودا یا زردآب سوخته نامند.
فلاسفه و پزشکان طب قدیم معتقدند که چون بشر از مایع نطفه دار بوجود آمده است، به همین علت عصاره ها و طبایع، عناصر اصلی تشکیل دهنده بدن هستند.
یعنی اینکه تن موجودات زنده و از جمله انسان نیز از چهار عنصر که به اخلاط چهارگانه معروفند تشکیل شده است.
بقراط و پزشکان پس از او که پیرو مکتب وی بوده اند، هم فیزیولوژی کلی خود را بر اساس نظریه اخلاط چهار گانه استوار کرده اند. آنان معتقد بوده اند که بدن آدمی و جانداران دیگر مشتمل بر مایعات مختلفی است که زندگی بدان وابسته است و در زندگی اهمیت فراوان دارند.
به عقیده جرجانی خلط رطوبتی است که درون بدن مردم روان و جایگاه طبیعی آن رگها و اندام هایی است که میان تهی باشد مانند معده، جگر، طحال و کیسه صفرا و این خلط از غذا ناشی می شود.
11- اخلاط چهارگانه عبارتند از:
الف) سودا:
ماده ای است سیاه رنگ که در جگر تولید می شود و جایگاه اصلی آن طحال است.
طبع آن مانند خاک سرد و خشک و مزه آن گس متمایل به تلخی است.
سودا طبیعی همان رسوباتی است که در خون ایجاد می گردد و تیرگی خون از آن است. مزه آن بین شیرین و گس و متمایل به تلخ است.
سودای طبیعی بعد از تراوش از جگر دو قسمت می شود، قسمتی که همراه خون است وجود آن باعث در خون باعث نیرومندی و استحکام آن می شود و نیز سبب تغذیه استخوان ها می شود
قسمت دیگر سودای طبیعی از خون خارج می شود و به طحال می رود و سبب تقویت دهانه معده می شود و نیز دهانه معده را بوسیله ترشی خود تحریک می کند و سبب آگاهی انسان از گرسنگی و تحریک اشتها می شود.
ب) بلغم:
مایعی است که در معده تولید می شود و در بدن جایگاه خاصی ندارد و در تمام سطح بدن همراه با خون در جریان است. بلغم طبیعی در روند طبیعی خویش به خون تبدیل می شود. در واقع بلغم خون خامی است که در صورت پخته شدن به خون تبدیل میشود.مزه این نوع بلغم شیرین است و طبع آن سرد و تر است.
وجود بلغم برای اندامهای بلغمی مانند مغز و اندام های پر حرکت مانند مفاصل ضروری است زیرا وقتی اندام های بدن از جذب مواد غذائی محروم می گردند، به وسیله حرارتی که بلغم ایجاد می کند نیرو می گیرند.
ج)دم:
دم مایعی است سرخ رنگ، گرم و مرطوب و جایگاه آن در کبد است و از طریق رگها در سطح بدن پخش می شود و عامل رسیدن غذا به اندام ها است.از این نظر خون برترین و مفیدترین اخلاط در بدن است.
خون طبیعی خونی است سرخ رنگ، بسیار شیرین، دارای طبیعتی گرم و تر و عاری از بوی بد. خونی که از جگر خارج می شود و به قلب برده می شود بدلیل آنکه حامل مواد غذائی و سودا و صفرا و بلغم است، غلظتش زیاد است. این خون در فاصله جگر تا قلب، آب اضافی و مقداری از سودا و صفرا و بلغم خویش را از دست داده و سرختر و روشن تر و روانتر از خون قبل می شود.
د) صفرا:
مایعی زرد رنگ، تلخ و دارای طبع گرم و خشک است. این خلط درجگر تولید میشود و جایگاه آن در کیسه صفرا است. صفرای طبیعی که همان کف خون است، رنگش مانند خون سرخ است.
صفرا مانند خون برای اندام های بدن لازم و ضروری است. صفرا به خون لطافت می بخشد و عبور آن را از مویرگها و مجاری باریک امکان پذیر میسازد. همچنین شش اندامی است که نیازش به صفرا بیش از اندام های دیگر است زیرا صفرای طبیعی خون، کمک کننده خوبی در عمل دم و بازدم است. صفرا سبب شستن روده ها از بلغم می شود(ضد بلغم)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد