دانلود رمان نکند تنها بمانی اثر الهه اسدی نیا





بخشی از این رمان :



باران شدت گرفته بود. دانه های ریز و درشت بر سر و روی شهر می بارید و بوی خوش رطوبت، هوا را عظرآگین می کرد. این اولین بارش پاییزی بود. چه کسی بود که از نزول این رحمت ناخشنود باشد؟
پیمانه در حالی که سعی نداشت مثل بقیه ی رهگذران برشدت قدم هایش بیفزاید، به خانه نزدیک می شد. لذت بخش ترین کار برایش قدم زدن زیر باران بود و به نظرش عجیب می آمد که همه سعی در فرار از آن داشتند. وقتی کلید را در قفل چرخاند، تقریبا لباسهایش خیس شده بود. آهنگ پیانو سکوت خانه را می کشست. انگشتان پویا به روی کلیدهای پیانو می لغزید و قطعه ای آلبوم پاییز طلایی "لاچینی" را زنده می کرد. ترنم قطعات "چه سبک بود پاییز"، تمنای ادامه ی باران را بیشتر می کرد. پیمانه لباسی عوض کرد و به پویا که همه ی حواسش به زدن آهنگ بود، خیره شد. پویا آن قدر در حس بود که متوجه رود پیمانه نشده بود و تا وقتی او روبرویش نایستاد حضورش را احساس نکرد.  
از نواختن دست کشید و پرسید: "کی اومدی؟"
پیمانه گفت: "وقتی تو سلامت رو خوردی!"
پویا خندید. "سلام خانوم خانوما!"
پیمانه روبروی او روی مبل نشست و گفت: "آهنگ جدید تمرین می کنی؟"
"آره، خیلی این آهنگ رو دوست دارم. حس و حال دیگه ای به آدم می ده."
"بهت حسودیم می شه. کاش منم به خوبی تو بلد بودم پیانو بزنم."







لینک دانلود رمان نکند تنها بمانی در پایین :







nakonad-tanha-bemani