با اهدا اعضای بدن
دختر به پنج بیمار زندگی بخشید
والدین دختر 25 ساله کرجی در پی مرگ مغزی او، در اقدامی خداپسندانه اعضای بدن او را به پنج بیمار نیازمند اهدا کردند.
به گزارش «جامجم»، مینا دختر 25 ساله
کرجی که به بیماری اماس مبتلا بود شامگاه هفتم بهمن ماه در یک شب سرد
زمستانی بر اثر مرگ مغزی به کما رفت و دیگر بیدار نشد به همین دلیل
خانوادهاش پنج عضو بدن وی را به بیماران نیازمند اهدا کردند.
در پی این اقدام خداپسندانه به سراغ
والدین مینا آتشگاهی در محله شاهین ویلای کرج رفتیم تا از چگونگی تصمیم
مهمی که گرفتند جویا شویم.
مینا به آرزوی معلمشدنش رسید
مادر مینا با وجود آن که غم از دست دادن دخترش او را پیرتر و رنجورتر کرده، اما لبخندی از رضایت بر لبانش نقش بسته است.
او که از اهدای اعضای بدن فرزندش به پنج بیمار نیازمند احساس خوبی دارد،
گفت: مینا سومین دخترم و عزیز دردانه خانواده بود. دیپلم ریاضی فیزیک
داشت. او علاقه بسیاری به درس خواندن داشت و میخواست خدمتگزار این مملکت و
مردم باشد.شش سال پیش سر جلسه کنکور بود که حالش بد شد و او را به
بیمارستان منتقل کردیم. تا دو سال اول پزشکان تشخیص درستی درباره
بیماریاش ندادند تا این که سرانجام پی بردیم مینا به بیماری اماس مبتلا
شده است.
وی افزود: همگی از این بابت ناراحت و
نگران بودیم، اما مینا همیشه ما را دلداری میداد و همه به بهبود او
امیدوار بودیم. شب هفتم بهمن ماه ناگهان حالش بد شد. سراسیمه او را به
بیمارستان شهید رجایی انتقال دادیم. پزشکان خیلی تلاش کردند، اما...
مادر داغدیده گفت: پشت در اتاق عمل تا
صبح بیدار بودم و آرزو میکردم دوباره نگاهم کند و با هم بخندیم، اما پس
از چهار روز پزشکان به ما گفتند دیگر امیدی برای زنده ماندش نیست. این حرف
مانند پتکی بر سرم کوبیده شد. شوهرم با شنیدن حرف پزشکان، از من خواست
رضایت دهم، اعضای بدن او را اهدا کنیم.
وی یادآور شد: ابتدا موافقت نکردم. اما
بعد به یاد حرفهای مینا افتادم که همیشه میگفت مامان چقدر خوب است
انسان با اهدای اعضای بدنش به بیماران زندگی دوباره ببخشد. اکنون خیلی
خوشحالم که قلب دخترم در وجود یک دختر 25 ساله میتپد و دو کلیه، کبد و
ریه او به بیماران پیوند زده شده و به آنها و خانوادههایشان شادی بخشیده
است. همه اعضای خانواده خوشحالند.
وی تصریح کرد: درست است که مینای ما رفت، اما اکنون با اهدای اعضای بدن او، صاحب پنج فرزند دیگر شدهایم.
مادر مینا درباره آرزوی دخترش گفت:
دخترم آرزو داشت معلم شود. او مهربان و معتقد بود. اکنون احساس میکنم به
آرزویش رسیده است، چرا که با جان بخشیدن به پنج بیمار، به همه ما درس
ایثار و بزرگواری داد. او معلم زمینی نشد، بلکه معلم آسمانی شد. خیلی دوست
دارم پنج فرزند جدیدی را که خدا به ما هدیه داد، ببینم. از آنها میخواهم
از امانتهای دخترم بخوبی نگهداری کنند.
پدر: به جای مینا، پنج فرزند به دست آوردم
در
همین موقع پدر مینا وقتی میخواست از تصمیم بزرگ خود بگوید، بغض امانش
نداد و قطرات اشک بر گونههایش جاری شد. دستی بر قاب عکس مینا کشید و
بوسهای بر تصویر او زد و یکباره سکوت همهجا را فراگرفت.
او پس از مکث کوتاهی گفت: باورم
نمیشود مینا را از دست دادهام اما این سرنوشت بود و به آن راضیام. شبی
که پزشکان به ما گفتند دیگر امیدی نیست و باید اعضای بدنش را اهدا کنید،
موافقت کردم و رضایت خانوادهام را نیز برای این کار به دست آوردم. برای
آخرین بار با مینا صحبت کردم. دستانش را گرفته و بر آنها بوسه زدم و او را
به خدا سپردم. جدایی از او برایم سخت بود اما من مقابل یک آزمایش بزرگ
قرار گرفته بودم.
پدر مینا با اشاره به اهدای اعضای بدن
او گفت: خیلی خوشحالم که پنج بیمار با اهدای اعضای دخترم اکنون به زندگی
لبخند میزنند. آنها مانند فرزندان من هستند. درست است که مینا اکنون
کنارمان نیست اما او همیشه در دلهایمان زنده است.
چهارشنبه 19 بهمن 1390 ساعت 10:39 ق.ظ