پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

ماجرای خواندنی از حمام تاریخی مشک آباد

اگر چه تاریخ وحوادث آن عینا تکرار نمی شود ولی به نوعی حوادث و وقایع آن برای ما تکرار می شود یعنی می خواهم بگویم فرمول کلی آن صادق است .در زمان یکی ازخلفای عباسی که ظاهرا هارون الرشید ویا شاید منصور عباسی بود برای ساخت عمارتی احتیاج به آجر داشتندوبه پیشنهاد یکی از افراد تصمیم گرفتند برای تامین آجر مورد نیاز یکی از ساختمانهای باقی مانده دوره ساسانی را خراب کنند واز آجر آن برای ساخت استفاده کنند.شروع به ویران کردن وبه دست آوردن آجر کردند ولی هزینه این کار به دلیل مقاومت ومعماری ساختمان بسیار زیاد بود طوری که اگر یک کارگاه آجر سازی می ساختند بسیار به صرفه تر بود .از این رو از ویرانی آن ساختمان منصرف شده اند ولی یکی از افراد گفت اگر خلیفه از این کار منصرف شود در تاریخ می نویسند که شاهی کاخی ساخت چنان محکم که شاه دیگر از ویران کردن آن عاجز بود. به ناچار خلیفه با شنیدن این حرف مجبور به اتمام کارش شد.این حادثه در بیش از هزار سال پیش اتفاق افتاد ولی در سال 75 به نوعی در روستای ایزدخیل مشک آباد اتفاق افتاد. چند سال قبل از انقلاب مردم روستا تصمیم به ساخت حمام عمومی خوب و مدرنی گرفتند از این رو از معماری زبده وباتجربه که قریحه شاعری هم داشت دعوت کردند تا این کار را انجام دهد.ساخت حمام با معماری ویژه نزدیک به 5سال طول کشید .حمامی بسیار زیبا ،مدرن،بزرگ ودر عین حال فوق العاده محکم.معمار این حمام مرحوم عاشقان بود (که به دلیل تخلص در اشعارش به این نام معروف است) با توجه به جنس خاک منطقه ومیزان رطوبت زیاد روستا حمام را به نوعی خاص طراحی کرد. پس انقلاب کم کم مردم روستا شروع به ساخت حمامهای خصوصی در منازلشان کردند واز طرفی به دلیل کم توجهی به تعمیر وسایل حمام و بی رغبتی به داشتن حمام عمومی این حمام متروک وبی استفاده شد.با این حال ساختمان آن همچنان محکم وپابرجا بود وکم کم به عنوان نماد روستای ایزدخیل مشک آباد در میان مردم روستا وسایر روستا ها معروف شد طوری که نشانی خانه ها را بر اساس این حمام می دادند.در حوالی سال 64 و65 مردم محل اقدام به ساخت مسجدی به نام چهارده معصوم (ع)در زمین اهدایی پشت حمام کردند .این مسجد ونمای ظاهری آن همیشه تحت تاثیر حمام بود وبه درستی معلوم نبود از این رو اهالی روستا تصمیم به خراب کردن حمام گرفتند.در یک روز تمام اهالی با بیل وکلنگ شروع به خراب کردن حمام کردند ولی کاری ازپیش نبردند وهرکدام خسته وکوفته به خانه هایشان بازگشتند واین کار در روزهای بعد هم انجام گرفت ولی تنها چند سانت از سقف حمام را توانستند خراب کنند.به ناچار از لودر وبیل های مکانیکی استفاده کردند که آن هم موفقیت آمیز نبودوهزیینه زیادی روی دست مردم گذاشت.به ناچار مردم حمام را به حال خود رها کردند.تااینکه در سال85 دوباره تصمیم گرفتند حمام را خراب کنند تا گلدسته های مسجد معلوم شود. بعد از کلی هزینه و استخدام کارگر افغانی و محلی وسر کله زدن با آنها هیچ کدام موفق به انجام این کار نشدند وهر گروه بعد از چند روز کارکردن،بدون گرفتن مزد، فرار را بر قرار ترحیح می داد .تا اینکه بالاخره یک کارگر سخت کوش وسمج پیدا شد واهالی محل برای اودستگاه کمپرسور که با آن آسفالت خیابانها را می کنند اجاره کردند تا او با این دستگاه یک یک آجرها را بیرون بیاورد.خلاصه اینکه این آقا طی هفته ها موفق شد یک متری از سقف حمام خراب کند وتمام اهالی به اون آفرین و به به میگفتند که ناگهان در غروب یکی از روزها قسمتی از دیوار مخزن آب حمام فرو می ریزد واین کارگر در زیر آوار می ماند البته خدا رحم کرد وبه شکل معجزه آسایی این کارگر نجات یافت ولی بعد از این اتفاق مردم روستا این حمام را به حال خود رها کردند .تا حالا هزینه خراب کردن این حمام بسیار بیشتر از هزینه ساخت آن شده است.وقتی مردم روستا از کنار حمام رد می شون همیشه می گویند:ای عاشقان(نام معمار وسازنده حمام)خدا تو رو بیامرزد با پول ما چی ساختی که نمی تونیم خرابش کنیم.خراب کردنش دهها بار بیشتر از ساختش برای ما هزینه داشته است.