دلا مست نگاری نازی انـگـــار دچار برق چندین فازی انگار
دمی سالم هزاران دم خرابی قطار اصفهان -شیرازی انگار
آن چهره ی جذاب تو ما را کشته ست لعل لب عنّاب تو ما را کشته ست
گرچه فر شش ماهه زدی بر موهـــات گیسوی پر از تاب توماراکشته ست
عزیزم قلبم از عشقت ورم کرد وخاک عالمی را بر سرم کرد
اگـرچه بودم از زن هــا فــراری مژه مصنوعیت آخر خرم کرد
نزدیک تر آمد و رخش را دیــدم بــه بـــه به بــرادر خــودم اللــه داد
حضرت آقــــا که ژل مــالیــــده ای تـوی آییــنــه خــودت را دیـــده ای
زیــــر ابــرو را تــو بــــالا مــی بری پنــکک ومــاتیــک دولا می خـــری
ای نخورده بیحواس ومست مست گوکه پیشانی دگرتیغش چه هست
ار چه پیــشــانی دهـد بخت بلنـــد می شود ضـــایع نیـاندازیـــد بنـــــد
آمده تــــی شــرت تــا بالـای نــاف می زدی دور و برش را پیـــف پـاف
شــــاید اصلاپــــــارچه کـم آمـــده کـــاین چنیـــن از نـــافتان بــالا زده
ران شلـوار تو را گر خورده مــوش خوب عوض کن چیزسالم تربپــوش
راستی مویت چراشدسیخ سیــخ کرده ای انــــدر پریــز بــرق میـــخ؟
من* که این گونه تو را ای باسواد داده ام بـــه زیــر بـــاد انـــتــقـــاد
چیـــــز خوبی بهر تو مد کرده ام؟ طــرح نویــــی تــاکنــون آورده ام؟
هر جـــوانی را تنــــوع لازمســت بر حقیـــقت دیــده را بـاید نبســـت
جام زهری بایدم نوشیدومرد
هرکجا رفتم یکی گردن کلفت
آمـــدوحق مرا بلعیدوخـــورد
یک شکم گنده ی ازتوبی خبر
یک نفرسرمایه داروضع لــرد
سر به هر بانک واداره که زدم
پیش هر مقام ارشــدیاکه خرد
بهر استاد ومعلم نیـــــز هـــم
باید اکنون زیر میزی را شمرد
خانه ات را گرزمانـــــی دزد زد
زندگی ات را اگر پیچیدوبـــــرد
گر نداری پارتی بیخــــود نـــرو
پیش هرقاضی ویاسرهنگ وگرد
زهر میخواهی زبهرخودکشی؟
پارتی خواهد به او باید سپــــرد
التما ست می کنم استـــاد جــــــان
بهرپاسی گشتــه ام مـن نیـمـه جان
جان من مادربزرگــم مـــرده است
خواهر کوچکترم سم خورده است
راســــتــی استـاد قلـــب راستــم
تیر ناحــق خورده مـــن اینجـاسـتم
ورنه من اقلیدسم در عصر خویـش
نمره ام هر چند گشته بنج وشیـش
گشته اینهاصحبــت هـــرروزمـــن
خسته شد از فک زدن ها این دهن
زندگیمان درگروی یـــک ده اسـت
ده مسکـن هرکجــاوهـرگـه است
سعـــی و کوشـــش از اهمیت فتاد
بازبانت باس کــــــن فکــرت مبــــاد
درسهاراخوانده ام کشکست وماست
در شکم بــــایـد نبــاشد روده راســت
نوزده اینجابهتـــرازیک صفـــر نـیست
چونکه راحت می شودآن صفر بیست