اندیشه فولادوند در سریال «شیدایی» محمد مهدی عسگرپور نقش «افسانه» را
بازی میکند. او در گفتوگویی با خبرنگار سرویس تلویزیون ایسنا شرکت کرد و
از دغدغههایش برای ایفای نقش، حضور در تلویزیون و تجربهی بازی در سریال
«شیدایی» سخن گفته است.
*** برایم عجیب بود که چنین نقشی در تلویزیون کار میشود
این بازیگر سینما و تلویزیون در ابتدای گفتوگو با ایسنا، خاطرنشان کرد: در
ابتدا کمی برایم عجیب و جالب بود که چنین نقشی با چنین پرداختی قرار است
در تلویزیون کار شود. من اصولا علاقهی ویژهای به بازی کردن در نقشهایی
دارم که مسالهای در زندگیشان دارند و دنبال چیزی هستند. کاراکترهای
مسالهساز همیشه برایم کاراکترهای جذابی بودند چون چالش بیشتری در من ایجاد
میکردند. یکسری کاراکترها هم از بازیگر، خیلی دور هستند و این فاصله و
هجرانی که بازیگر در ذات کاراکتر، احساس میکند، باعث تلاش و تکاپو و
چالشهای زیادی میشود که خیلی جذاب است.
وی اضافه کرد: از زمانی که وارد سینما شدم، شش ـ هفت سالی میگذرد، اما
تاکنون هیچگاه با تلویزیون همکاری نداشتم. دلیلش هم این بود که در این
سالها هیچ نقشی از طرف تلویزیون برای بازیگری مثل من و با سلایق شخصی من
پیش نیامده بود. این مساله کمی برای من استرسزا بود، چون به هر شکل،
فضاهایی که در تلویزیون حاکم است به دلیل ماهیت این رسانهی همهگیر شامل
یکسری قانونها و قواعد تعریف شده است که گاهی ممکن است از سلیقهی من دور
باشد. به همین دلیل، فاصلهی بین من و تلویزیون در این سالها حفظ شده بود
تا این که به این قصه و این نقش رسیدم.
*** تم اجتماعی در آثار را دوست دارم
اندیشه فولادوند با اشاره به کامل نبودن فلیمنامه «شیدایی» در شروع
تصویربرداری، گفت: اما در سریال «شیدایی»، سیر ایست و زیست نقشها کاملا
مشخص بود و ما از روز اول، حرکت این کاراکتر از نقطه A به نقطه B را با
سعید نعمتالله(نویسنده) مشخص کرده بودیم. من، سعید نعمت الله و عسگرپور،
جلسات متعددی را برگزار کردیم. حتی چند جلسه بین من و سعید نعمتالله
برگزار شد تا به یک نتیجهی مشترک درباره افسانه رسیدیم.
این بازیگر، همچنین دربارهی موضوع اجتماعی که سریال «شیدایی» به آن
میپردازد، عنوان کرد: من تم اجتماعی را در آثار خیلی دوست دارم؛ چه در
حوزه ادبیات و چه در حوزه سینما و نگاه سعید نعمتالله را به طبقات اجتماعی
مختلف، میپسندم. خصوصا تالیف کاراکترهایی شبیه افسانه، در این سریال،
کار سادهای نیست و نیاز به یک پشتوانهی غنی شناختی نسبت به آدمهای این
طبقه دارد. من قبل از این کار، با سعید نعمتالله همکاری نداشتم اما بعد
از جلساتی که با هم داشتیم، دیدم اتفاق خوبی میافتد و از این که قرار است
با او همکاری کنم خوشحال شدم.
اندیشه فولادوند در پاسخ به این پرسش که تا چه حد، حضور او در نقش افسانه
بر این کاراکتر تاثیر گذاشته است؟ گفت: تاثیر من روی نقش را باید از
نویسنده پرسید. سعید نعمتالله در تالیفش، افسانه را از قسمتهای چندم
وارد قصه کرد که درام را شکل میداد و اتفاقاتی را تا پایان قصه به وجود
میآورد. به هر شکل حتی نقشهایی که از قبل هم نوشته شدهاند و پایانشان
مشخص است، با هر بازیگری که میآید تغییراتی در آن به وجود میآید. اگر یک
نقش را 10 بازیگر مختلف بازی کنند، 10 کاراکتر مختلف را روی پرده سینما
خواهید دید. حتی اگر این افراد، تواناییهای یکسانی داشته باشند، ذات هر
آدمی، مثل جنس صدا و نگاه و در واقع فضای انتقالدهندهی حس، در هر
انسانی متفاوت و به تبع آن در بازیگران هم متفاوت است هر بازیگری روی
کاراکتری که بازی میکند تاثیر میگذارد.
*** آدمها را مثبت و منفی نگاه نمیکنم
وی در پاسخ به این پرسش که شخصیت افسانه را منفی یا مثبت میبیند، تصریح
کرد: من هیچگاه آدمها را در زندگیام به مثبت و منفی تقسیم نمیکنم. من
آدمها را به قربانیشونده و قربانیکننده تقسیم میکنم. البته این سیر، یک
تسلسل است و کسانی که قربانی میشوند، دیگران را نیز قربانی میکنند. این
نوع دستهبندی، از مدنیت و شهرنشینی میآید و در بافت اجتماعی شهری شکل
میگیرد. مدنیت، تقدیر شخص را در گرو عوامل متسلسلی قرار میدهد که ممکن
است ربط مستقیمی به او نداشته باشد و فرد برای قربانی نشدن، فرد دیگری را
قربانی کند. در این قصه به خصوص ما هم که در بطن شهر و بافت ملتهب شهر و
طبقات مختلف اجتماعی اتفاق میافتد، همین مساله را میبینیم. یعنی از نظر
من، همهی آدمها قربانیاند و آدم مثبت و منفی نداریم.
*** یک معصومیت از دسترفته در افسانه سراغ دارم
بازیگر نقش «افسانه» ادامه داد: در ذات هستی هم آدمها به دنیا میآیند و
تحت تاثیر بافت اجتماعی فشارهای روانی، تاریخ و شرایط سیاسی، ساخته
میشوند؛ این است که من در افسانه یک معصومیت از دست رفته سراغ دارم. من
افسانه را قربانی یکسری شرایط میدانم. این مساله که سقوط دلار یا یورو در
زندگی این اشخاص تاثیر زیادی دارد، واقعا خندهآور است. برای مثال، اینکه
چون قیمت دلار پایین میآید، شرایطی را به وجود میآورد که افسانه به
زندان برود و با مشکل اقتصادی مواجه شود بیشتر شبیه شوخی است ولی در کمال
ناباوری واقعیت دارد؛ چرا که در دنیای امروز همه چیز روی هم تاثیر میگذارد
به همین دلیل هم آنها قربانیاند و معصومیتهای همه این آدمها از دست
رفته است که واقعا تاثر برانگیز است.
اندیشه فولادوند در بخش دیگری از گفتوگویش با ایسنا دربارهی تجربه حضور
در تلویزیون با سریال «شیدایی»، گفت: من در شش سالی که وارد سینما شدم
حدود 14 فیلم کار کردم و همه این فیلمها را فارغ از نتایجشان، دوست دارم.
تفاوت بزرگی بین سینما و تلویزیون است. در تلویزیون، مخاطب را انتخاب
نمیکنی و همهی آدمها از هر طبقهی اجتماعی و زبان و گویش کار را تماشا
میکنند پس عرصه بزرگتری برای قضاوت شدن وجود دارد.
*** در زندگیام دنبال مجسمه گرفتن و صدای کف شنیدن نیستم
وی خاطرنشان کرد: برای بازیگر، رسانه نیست که تعیینکننده است، قصه و نقش
است که تعیینکننده است. وقتی یک نقش باشد که ایفای آن به من چیزی را
اضافه کند، آن را بازی میکنم. چون من برای مدتی، یک آدم را زندگی میکنم
به همین دلیل دوست دارم زمانی که از او جدا میشوم، چیزی به من اضافه شده
باشد یا چیزهایی از من دور شده باشد. به هر حال من در ایفای نقشها به
دنبال یک تعالی هستم، منظورم، تعالی شخصیت خودم است. من در زندگیام دنبال
مجسمه گرفتن و صدای کف شنیدن نیستم، بلکه به دنبال تعالی هستم، این
اتفاق وقتی میافتد که به عنوان یک بازیگر، برای ایفای یک نقش، وسوسه
شوی. هرچیزی که با ایدهآلهای من نزدیک باشد،دوست دارم به سمتش بروم.
*** امیدوارم «شیدایی» در ذهن تماشاچی دوام بیاورد
فولادوند در پاسخ به پرسشی درباره بازخوردهای سریال «شیدایی»، گفت: من به
دلیل مشغلههایی که دارم، فرصت کمی دارم با آدمها ملاقات کنم. من دوستان
مختلفی دارم که مدتها تلویزیون نگاه نمیکردند. ولی خوشحالم که کار ما
را تماشا میکنند و این کار، رویشان تاثیر گذاشته است. من از سلیقههای
دمدستی و اینکه مثلا یک نفر که با پلانی از من گریسته، فکر کند من خوب
بازی میکنم، حرف نمیزنم. بلکه راجع به آدمهای سختتری حرف میزنم و
معتقدم خداوند به من و بقیه دوستانم در این پروژه خیلی کمک کرده که
توانستیم با افکار و سلایق سخت و غیرقابل نفوذی ارتباط برقرار کنیم. این
مساله من را خیلی خوشحال میکند.
این بازیگر ادامه داد: «شیدایی» برایم تجربهی جالبی بود. غیر از یک فیلم
که چندین ماه وقت مرا گرفت، اصولا فیلمهای سینمایی بین دو تا سه ماه تمام
میشود و این برایم تجربه جالبی بود که پنج ماه در خدمت گروه هستم و تا
حدود یک ماه دیگر هم درخدمت پروژه خواهم بود. این مساله من را صبور بار
میآورد و من در این کار، کمی صبورتر هستم و باورم نمیشود که چقدر خوب
توانستهام این تایم را دوام بیاورم. این مساله هم به این خاطر است که با
گروه خوبی کار کردم و راحت بودم. امیدوارم نتیجه ماجرا هم تا آخر و تا قسمت
پایانی سریال، به همین شکل در ذهن تماشاچی دوام بیاورد.