شاید یکی از دغدغههای اصلی والدینی که فرزندان نوجوان دارند چگونه ارتباط برقرار کردن با آنها باشد خیلی از خانوادهها نمیدانند چه کارهایی باید انجام دهند که ارتباط با نوجوانشان به قهر کردن و لجبازی کشیده نشود؟ اصلاً از چه دری باید وارد شد تا یک نوجوان با ما همراه شود و پای حرفهایمان بنشیند. باور کنید حرف گوشکن شدن نوجوانان خیلی هم سخت نیست. کافی است بدانید چگونه و از چه دری وارد شوید و چه چیزهایی را در ارتباط برقرار کردن با او رعایت کنید. در این مطلب سعی میکنیم چند گام ساده را برای برقراری ارتباط با نوجوانان مرور کنیم. جو را آرام کنید! شاید اصلیترین قدم برای داشتن یک ارتباط خوب بین نوجوان و والدین ایجاد امنیت روانی است. یعنی فراهم کردن محیطی که فرد در آن احساس آرامش و امنیت داشته باشد. در یک خانوادهی آرام، افراد احساس همبستگی دارند و حس میکنند برای هم مهماند و میتوانند روی کمک یکدیگر حساب کنند. اما برعکس در خانوادههایی که تنش و درگیری بین والدین بالاست این حس امنیت نابود میشود و نوجوان امنیت را در بیرون از خانه جستوجو میکند. دمدمیمزاج نباشید! والدینی که ثبات عاطفی ندارند یا به تعبیری دمدمیمزاج هستند، در برقراری ارتباط مثبت و دوسویه با نوجوانانشان دچار مشکل میشوند. یادتان باشد نوجوان به پدر و مادری که از نظر عاطفی متزلزل باشد نمیتواند تکیه کند؛ بنابراین والدین باید به بهداشت روان و سلامت روانی خود اهمیت دهند تا بتوانند بهعنوان فردی سالم در برقراری ارتباط با نوجوانشان توانمند باشند. یک نوجوان دختر وقتی همیشه مادرش را مضطرب و نگران میبیند نمیتواند دربارهی مسائل خود با او بهراحتی صحبت کند؛ یا پسر نوجوانی که پرخاشگریهای مدام پدر و از کوره در رفتنهای او را هر روز میبیند چگونه میتواند با پدر احساس صمیمیت و نزدیکی کند؟ نیمهی پر لیوان را ببینید! این روزها بیشتر روابط والدین و نوجوانان تلاش برای تصحیح رفتارهای اشتباه نوجوان است. آنها مدام توصیه میکنند نوجوانانشان بیشتر درس بخوانند یا تلاش میکنند عادتهای به گمان خودشان اشتباه نوجوانها را عوض کنند. به زبان ساده پدر و مادرها در ارتباط با نوجوان همیشه نیمهی خالی لیوان را میبینند؛ مثلاً شکستها، نمرات بد، دوستان بد و بدرفتاریها. در حالی که در کنار این موضوعات موفقیتها و کارهای خوب نوجوان بهراحتی نادیده گرفته میشود. «فاطمه کارنامهاش را با کلی ذوق به مادر نشان میدهد و خوشحال است نمرات قابل قبول و خوبی دارد اما مادر به محض دیدن کارنامه به او میگوید واقعاً خجالت نکشیدی ادبیات به این آسانی نمرهات 17 شده مگه از ریاضی سختتر بود یادته شب امتحان چند بار گفتم برو بخون گفتی بلدم اگه بلد بودی که الان نمرهات باید 20 میشد» این بازخورد نامهربانانهی مادر همهی تلاش او برای امتحانات را زیر سؤال میبرد. مادر میتوانست اول نمرات خوب او را مثال بزند و از او به خاطر تلاشش تشکر کند و خوشحالیاش را به خاطر نمرات خوب دخترش نشان دهد و در فرصت مناسب به او میگفت امیدوارم ترم بعد درس ادبیاتت را هم جدیتر بخوانی تا مثل بقیهی نمرههایت عالی باشد. در صحبت با نوجوان باید تلاش کرد صحبتها بیشتر مثبت و مشوق باشد تا منفی و سرزنشی. والدینی که در مکالمات خود با نوجوان به رفتارها و ویژگیهای مثبت او توجه میکنند راحتتر میتوانند خطوط ارتباطی خود را با نوجوانشان گسترده کنند و نوجوان تمایل بیشتری به ارتباط با آنها خواهد داشت و احساسات، افکار، نگرانیها و غدغههای خود را راحتتر بازگو میکند. در این نوجوان صمیمیت و حس اعتماد به والدین راحتتر شکل میگیرد و پدر و مادر به تکیهگاهی مطمئن برای درددل و صحبت کردن و راهنمایی خواستن و مشورت تبدیل می شوند. دنیای نوجوانان را درک کنید! شاید کمی سخت باشد اما نتیجهاش حتماً خوب خواهد بود: خودتان را جای نوجوانتان بگذارید یعنی سعی کنید بفهمید الان وضعیت و موقعیت را چگونه میبیند و انگیزهاش از انجام کارهایش چیست؟ مثلاً چرا دوست دارد موهایش را این مدلی درست کند؟ چرا این رفتار را از خود نشان میدهد و از همه مهمتر چه چیزی باعث میشود تلاش کند بعضی چیزها را از شما مخفی کند؟ ترس او از شماتت یا سرزنش شما یا ترس از اینکه مانع انجام این کار شوید یا چیزهای دیگر؟ یکی از راههایی است که به شما کمک میکند بتوانید از دریچهی چشمهای او دنیا را نگاه کنید. مطالعه کردن دربارهی دنیای نوجوانی یکی از راههای شناخت ویژگیهای این دورهی سنی است. با او حرف بزنید! اگر پدرو مادر ساعات زیادی از روز درگیر انجام کارهای خود هستند و نوجوان پشت درهای بستهی اتاق در دنیای اینترنت و فیلم غرق است و صحبتهای مادرانه در حد «غذایت را خوردی»، «نمرهات چند شد؟»، «بیدار شو مدرسه دیر شد» و صحبتهای پدارانه در حد «پول توجیبی این هفتهات را بگیر» و «هزینهی کلاسهایت پرداخت شد» باشد یعنی باید منتظر یک اتفاق ناخوشایند در این خانواده بود. این اتفاق دور شدن هر روز نوجوان از والدینش است. هیچچیز در یک خانواده مهمتر از ارتباط اعضای خانواده با هم نیست و هیچ چیزی نباید جایگزین مکالمه و صحبت کردن باشد. گذاشتن زمانی برای در کنار هم بودن و صحبت کردن، نوجوان را به خانه برمیگرداند و احتمال آسیب او را کاهش میدهد. بنابراین سعی کنید حتماً زمانی را برای صحبت با او اختصاص دهید. سعی کنید یادتان باشد صحبتهای دوستانه باشد نه آمرانه. برای این کار دامنهی علائق او را شناسایی کنید و در آن زمینه اطلاعاتی را به دست آورید. صحبت با نوجوان دربارهی مسائل مورد علاقهاش شما را به او بیشتر نزدیک میکند و درهای بستهی رابطه را به سوی شما باز میکند. مقایسه نکنید! قبول کنیم نوجوان ما فردی منحصر به فرد است؛ او خودش است و بس. تواناییها و ضعفها، احساسات، خواستهها و تمامیت وجود او با دیگران متفاوت است. بنابراین مقایسه کردن هیچکس با دیگری امکانپذیر نیست. شاید باورش برایتان سخت باشد که بپذیرید همین مثال زدن موفقیتهای نوجوانان همسنوسال او و گفتن اینکه «مگه تو از اونا چی کم داری؟» یکی از داسهایی است که با آن به ریشهی رابطهتان با نوجوان میزنید. به جای این کارها سعی کنید به او در شناخت استعدادها و تواناییهایش کمک برسانید و بستری را فراهم کنید تا او راحتتر بتواند توانمندیهایش را رشد دهد. با او مشورت کنید! به جای تحمیل مسائل با او مشورت کنید و از او نظر بخواهید. در امور ساده و روزمرهی منزل، برنامهریزیهایتان برای خرید کردن و غیره تا حد امکان از سلیقهی او هم استفاده کنید و در انجام کارها از او همفکری بخواهید. این کار شما باعث میشود مشورت کردن را یاد بگیرید. بنابراین در تصمیمگیریهای مربوط به خودش با شما مشورت خواهد کرد. دقت کنید اگر از شما مشورت خواست اول شنوندهی خوبی باشید. بهخوبی گوش دهید و فوری شروع به نصیحت نکنید. بعد از اینکه خوب همهی حرفها و احساساتش را درک کردید، راهنماییهایی را که لازم میبینید به او ارائه دهید و به جایش تصمیم نگیرید بلکه به او پیشنهاد بدهید و نهایتاً مسئولیت تصمیمگیری را به خودش واگذار کنید. احساساتش را بپذیرید! والدین میبایستی از برخوردهای منفی و شدید و کوچک جلوه دادن احساسات نوجوان یا گفتن اینکه چقدر اشتباه کرده است، پرهیز کنند. مثلاً مسخره کردن نوجوانتان وقتی از شکست تیم مورد علاقهی ورزشیاش ناراحت است، یکی از آن درک نکردن احساسات است. به جای اینکه به او بگویید «خوب حالا از بردوباخت اون تیم چی به تو میرسه؟» سعی کنید شدت علاقهی او را به تیم ورزشی مورد علاقهاش درک یا لااقل سکوت کنید. مسخره کردن او یا بی اهمیت جلوه دادن احساساتش باعث بیاعتماد شدن او به شما میشود و حس میکند دنیای شما خیلی از او دور است، او را نمیفهمید و نمیتواند در بقیهی زمینهها نیز روی شما حساب کند. پیشبینی میکند مسخرهاش خواهید کرد یا درکش نمیکنید. بهاندازه نصیحت کنید! خیلی از والدین وظیفهی اصلی پدر یا مادر بودنشان را در نصیحت کردن به نوجوانشان خلاصه میکنند. آنها در صورت بروز مشکل برای نوجوان همیشه با شکایت از وضع پیش آمده با ناراحتی این جمله را مطرح میکنند «باور کنید خودم اندازهی یک روانشناس میدونم. بارها نصیحتش کردم گفتم این کارو نکن ولی گوش نداد». غافل از اینکه خیلی اوقات نوجوانان سؤال و جوابها و نصیحتهای تکراری والدین را کاملاً دیوانهکننده میدانند. آنها در برابر سؤال جوابهای بیانتهای والدینشان جوابی سرسری میدهند یا دقیقاً به والدین چیزی را میگویند که آنها میخواهند بشنوند نه واقعیت را. به نوجوانتان مسئولیت بدهید! به فرزند نوجوانتان مسئولیتهایی را واگذار کنید. انجام دادن همهی کارهای او شما را به پدر و مادر نمونه تبدیل نمیکند، بلکه از فرزندتان یک نوجوان بیمسئولیت خواهد ساخت. بنا براین سعی کنید به او مسئولیتهایی بدهید و انجام کارهایش را به خودش واگذار کنید. اجازه دهید با عواقب خوب یا بد این مسئله خودش روبهرو شود. از طرفی، دلیلی ندارد مدام به او دستور دهید و به او گوشزد کنید کارهایش را انجام دهد. به جای تکرار دستورات، که باعث رنجش و عصبانیت او میشود بهتر است آنها را قانونمند کنید و پاداش و تنبیهی برایش در نظر بگیرد و بقیه را به خودش واگذار کنید. الگوی مناسبی باشید! یک اصل مهم این است که بچهها بیشتر از اینکه حرفهای ما را گوش دهند و به خاطر بسپارند، کارهای ما را میبینند و یاد میگیرند. پدر و مادری که بهراحتی دروغ میگویند نمیتوانند صداقت را از نوجوانشان انتظار داشته باشند. روشن صحبت کنید! گاهی خیلی از مشکلات بین والدین و نوجوانان به این خاطر است که والدین موضعگیری روشن و دقیقی ندارند. والدین باید دربارهی قوانین و مقررات خانه دقیق و واضح صحبت کنند و مثلاً خواستههایشان را دربارهی رابطه با دوستان و همکلاسیها، زمان برگشتن به خانه، شرکت در مهمانیها، استفاده از اینترنت، موبایل و... به روشنی مطرح کنند. نوجوانتان را بپذیرید! پذیرش به معنای تأیید بیچون چرای نوجوان و همهی خواستههایش نیست بلکه به معنای دوست داشتن نوجوان و جدا کردن عمل و رفتار از خود نوجوان است. به این معنا که حتی زمانی که رفتار نوجوانتان را قبول ندارید، به او بگویید او را دوست دارید، میپذیرید، برایش احترام قائل هستید و مشکل شما با رفتار او یا اشتباهی است که انجام داده است. باید نشان دهید کار او را دوست ندارید نه خودش را. |