-
بخشش
یکشنبه 28 مهر 1392 21:48
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور می کردند بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند یکی از آنها از سر خشم بر چهره دیگری سیلی زد! دوستی که سیلی خورده بود سخت آزرده شد ولی بدون آن که چیزی بگوید روی شن های بیابان نوشت : امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد . . . آن دو کنار یکدیگر به راه...
-
عشق
یکشنبه 28 مهر 1392 21:46
با تو از عشق میگفتم از پشیمانی و از اینکه فرصتی دوباره هست یا نه ؟ !... در جواب صدایی بی وقفه می گفت : " دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می باشد !!!"
-
بزرگواری
یکشنبه 28 مهر 1392 21:45
دیگران را ببخش. نه به این خاطر که سزاوار بخششند! به این خاطر که تو سزاوار ارامشی.....
-
انتقام یاعفو؟
یکشنبه 28 مهر 1392 21:45
با آنکه انتقام از دشمن حرام نیست... در عفو لذتی است که در انتقام نیست ....
-
بخشندگی
یکشنبه 28 مهر 1392 21:44
بخشندگی، انتشار بوی گل بنفشه به ته کفشی است که لگدمالش کرده است. مارک تواین
-
بخشش
یکشنبه 28 مهر 1392 21:44
بخاطر بسپاریم که : بخشنده از دست نمی دهد . او همواره در حال بدست آوردن است. نویسنده : ارد بزرگ
-
گنج تو
یکشنبه 28 مهر 1392 21:41
گنج تو در وجود توست. جای دیگری در جستجوی آن مباش، قصرها و پل ها افسانه است. باید که در وجود خود پل خود را برپا داری، قصر آنجاست، گنج نیز همان جاست...
-
درست متر کن!
یکشنبه 28 مهر 1392 17:44
درست متر کن! آدم ها هم قد خودشان اند، نه هم قد تصورات تو
-
عشق منتظران
یکشنبه 28 مهر 1392 17:36
غیبت برای این بود تا محک بزند عشق منتظرانش را...!
-
پرپر زدن
یکشنبه 28 مهر 1392 17:36
خدایا پری بده پرپر زدن برای تو با من...!
-
نماز صبح
یکشنبه 28 مهر 1392 17:35
عاشق نیستم هنوز مرا برای نماز صبح بیدار می کنند!
-
راه بندان فرشته ها
یکشنبه 28 مهر 1392 17:35
امشب راه که می روی حواست باشد تنت به تن که می خورد آری امشب راه بندان فرشته هاست آمده اند برای تو امضا بگیرند از امام زمان...
-
سنت خانوادگی
یکشنبه 28 مهر 1392 17:34
پدر با خون سر و پسر با خون گلو رنگ کردن محاسن سنت این خانواده است
-
تکه های گمشده
یکشنبه 28 مهر 1392 17:34
در نزدیکی خدا تمام تکه های گمشده ام افتاده اند گفت بیا برای خودم بود نه خودش...! می خواست ناقص نمانم و مفلوک مثل این روزها... برای خودم گفت بیا کاش می فهمیدم و شاید هم ان تکۀ فهم من کمی جلوتر پیش پای خدا افتاده باشد باید سجده ایی کنم زودتر!
-
می روم مسجد تا...؟
یکشنبه 28 مهر 1392 17:32
هردو مسجد رفتند یکی برای شهید شدن و یکی برای شهید کردن! و من از خود می پرسم می روم مسجد تا...؟