پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

خودابه خیرکنه(رفیقای ترشیده من)


این ماجرا واقعی است
چند روز پیشا با دوستان توی حیاط مدرسه نشسته بودیم که بحث سرتک فرزندی بود منم گفتم ۱ داداش دارم بچه ها کنجکاو شدن راجب داداشم صحبت کردن ولی گفتم ۲۵ سالشه :-)   ادامه مطلب ...

اینم یه خاطره خنده دار


ﻣﺎﺩﺭم اینا ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ
ﻭﻗﺖ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﮐﻤﺮﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ , ﺗﻮ ﺑﺸﯿﻦ ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﻮﻥ  ادامه مطلب ...

طنز


تو ایستگاه اتوبوس منتظر بودم …

اتوبوس اومد ، به راننده اش گفتم : آقا کجا میره !؟

گفت : مگه کوری بالای اتوبوس نوشته دیگه !

چند روز بعد یه اتوبوس دیگه اومد منم بالاشو خوندم و رفتم تو !

بعد از نیم ساعت دیدم داره مسیرو اشتباه میره ! سریع رفتم به راننده گفتم : آقا مگه پیروزی نمیری !؟

گفت : نه !

گفتم : مگه بالای اتوبوس ننوشته پیروزی !؟

گفت : آقا مگه لالی !؟ زبون نداری یک کلام بپرسی ؟ شماها واسه چی آخه درس میخونین !؟



  ادامه مطلب ...