پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

الهی...

الهی به مستان میخانه ات
به عقل آفرینان دیوانه ات




به نور دل صبح خیزان عشق

زشادی به اندوه گریزان عشق



به رندان سرمست آگاه دل

که هر گز نرفتند جز راه



به مستان افتاده در پای خم
به رندان پیمانه پیمای خم

به شام غریبان ،به جام صبوح


کز ایشان بودروز وشب را فتوح
که خاکم گل از آب انگور کن
هوسهای من آتش طور کن




به خمخانه وحد تم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده

الهی به آنان که در تو گمند
نهان از دل و دیده مردمند

می ده که چون ریزمش در سبو
برآرد سبو از دل آواز هو

از آن می که در دل چو منزل کند


بدن را فروزانتراز دل کند



جهان منزل راحت اندیش نیست

ازل تا ابد یک نفس بیش نیست



می معنی افروز و صورت گداز
همه گشته معجون ناز ونیاز

پریشان دماغیم ساقی کجاست
شرابی زشب مانده باقی کجاست
می کو مرا وا رهاند زمن
زآئین کیفیت ما ومن
دماغم زمیخانه بوئی شنید
حذرکن که دیوانه هوئی شنید
مغنی نوای طرب ساز کن
دلم تنگ شد مطرب آواز کن
به میخانه آی و صفا را ببین
ببین خویش را و خدا را ببین
تو در حلقه می پرستان در آی
که چیزی نبینی به غیر از خدای
بزن هر چه هواهیم پا به سر
سر مست از پا ندارد خبر
الهی به جان خراباتیان
کز این محنت هستیم وارهان
رضی الدین آرتیمانی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد