چندروز پیش پسرخالم خونمون بود. کوچیکه، ۷-۸ سالشه
یه بره عروسکی داداش کوچیکه داره گذاشته بود رو اوپن.
شب بعد شام همه نشسته بودیم، این پسرخالم رفته بود رو اوپن داشت با این بره ور میرفت
یه دفعه داداشم از تواتاق داد زد: علی با اون بازی نکن پشماش میریزه
مشکل اینجا بود که اگه من از خنده نمیمردم هیشکی دقت نمیکرد به حرفش و آب از آب تکون نمیخورد
دوشنبه 6 آبان 1392 ساعت 01:01 ب.ظ