معرفی سروش و جشن سروشگان ایران باستان
ابوریحان بیرونی می نویسد:سروش اولین کسی است که مردم را برای ستایش
پروردگار به زمزمه کردن امر کرده است.در این روز دعا و عبادت کردن و به
معبد رفتن بسیار نیک است.
دانلودکتاب جامع گنج یابی
ز گیتی برآمد سراسر خروش
به آذر بد این جشن روز سروش .
فردوسی
********
روز سروش است که گوید سروش
باده خور و نغمه ٔ مطرب نیوش .
مسعودسعد.
سروش و جشن سروشگان-در
شاهنامه اولین موجود ماوراءالطبیعى است که دربخش اساطیرى شاهنامه، یعنى
داستان کیومرث بهصورت پرى پلنگینه پوش بر کیومرث آشکار میشود و او را از
توطئه اهریمن و خزروان دیو آگاه میسازد و به نبرد با اهریمن برمی انگیزد
و پس از کشته شدن سیامک بازهم بر کیومرث ظهور میکند و او را به ترک سوک
یکساله فرا میخواند و به نبرد با اهریمنان و دیوان، یعنى تداوم
مبارزه،دعوت میکند.
اگرچه فردوسى در این مورد به شکل سروش اشاره
نمیکند، اما از سیاق سخن و گفتگوى او با کیومرث چنین بر می آید که سروش
در پیکر انسانى زیبا بر وى ظاهر شده است، همچنان که بر فریدون نیز به همین
صورت جلوه می کند و او را از کشتن ضحاک باز مىدارد، اما دقیقترین تغییر
چهره سروش وقتى است که به هیأت انسانى خداپرست و نیکخواه با مویى همچون مشک
که تا پایش فروهشته است و رویى همچون حور بهشتى (که یادآور پرى
پلنگینهپوش یا زیبارویى با جامهاى از پوست پلنگ در داستان کیومرث است) به
نزد فریدون مىآید و به او افسونگرى و شناخت نیک و بد را مىآموزد تا او
را قادر سازد که کلید بندها را بداند و افسونها را بگشاید.
فریدون پس از این دیدارتن خود را پرتوان و دولت خویش را بیدار مىیابد.
سروش یک بار هم در پیکر موبدى در رؤیاى سام آشکار مىشود و او را به باز
آوردن زال فرامى خواند و در کین خواهى از کشندگان سیاوش نیز باز در خواب
بر گودرز آشکار مىشودو او را از جایگاه کیخسرو آگاه می کند و در همین
اوان بر هوم زاهد نیز جلوه مىکند.در هنگامى که خسروپرویز از بهرام چوبین
گریخت و به کوه پناه برد و از خداوندجهان یارى خواست، سروش به پیکر انسانى
سوار بر اسبى خنگ درحالی که جامهاى سبز برتن داشت به نزد خسروپرویز آمد و
او را از میان دشمنان عبور داد و به وى مژده سلطنت بخشید.
آخرین ظهورى
که از سروش در شاهنامه وجود دارد (اگرچه فردوسى به نام سروش در این مورد
اشاراتى ندارد) در داستان اسب آبى دریاى شهد است :
زدریا برآمد یکى اسب خنگ
سرین گرد چون گور و کوتاه لنگ
دوان و چو شیر ژیان پر زخشم
بلند و سیه خایه و زاغ چشم
وقتى این اسب از دریا برمی
آید و بر یزدگرد گناهکار آشکار می شود، شبانان از گرفتن او در مىمانند،
ولى یزدگرد با زین و لگام به نزد او مىرود و اسب بهراحتى رام اومىشود و
دست و پاى می جنباند و شاه بر او لگام مىنهد، اما همینکه مىخواهد تنگ
براو ببندد؛ بنابرآنچه در شاهنامه آمده است:
بغرید و یک جفته زد بر سرش
به خاک اندر آمد سر و افسرش
چو او کشته شد، اسب آبى چو گرد
بیامد بدان چشمه لاژورد
به آب اندرون شد تنش ناپدید
کس اندر جهان این شگفتى ندید.
حافظ ، گاهی نیز "سروش" را همان "روح القدس" می خواند:
هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد
که بر آن جور و جفا ، صبر و ثباتم دادند
سحرزهاتف غیبم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع است ، می دلیر بنوش
هاتفی از گوشه ی میخانه دوش
گفت : ببخشند گنه ، می بنوش
چه گویمت که به میخانه دوش مست وخراب
سروش عالم غیبم ، چه مژده ها داده است
عفو الهی بکند کار خویش
مژده ی رحمت برساند سروش
بیار باده که دوشم سروش عالم غیب
نوید داد که عام است فیض رحمت او
_____سروش و جشن سروشگان_____
منابع : اوستا دکتر جلیل دوستخواه
سایت انجمن موبدان ایران
بندهش – مهرداد بهار
شاهنامه فردوسی
حافظ و ایزد سروش – دکترمنصور رستگار
گنج ,دفینه, زیرخاکی, عتیقه, گنج یابی, عکس, آموزشی, کشف ,عتیقه
جمعه 23 مرداد 1394 ساعت 10:54 ق.ظ