-
بازگرداندن پرونده ثبت جهانی چوگان به آذربایجان
دوشنبه 6 آبان 1392 20:39
دکتر نجفی در نامهای به دبیرکل یونسکو خواستار شد نجفی در نامهای به دبیرکل سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد درخواست کردپروندهی تسلیمی از سوی آذربایجان به عنوان "چووقان، یک بازی سنتی با اسب متعلق به منطقه قره باغ" را به این کشور بازگرداند. به گزارش باشگاه خبرنگاران و به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع...
-
چارلی چاپلین در گذر زمان
دوشنبه 6 آبان 1392 20:03
چارلی چاپلین در گذر زمان نام من چارلز است و در۱۶ آوریل سال ۱۸۸۹ در شهر لندن به دنیا آمدم . پدر و مادرم بازیگر وهنرمند بودند . مادرمهانا چاپلین هنرمند بزرگی بود و از کودکی تنها صدایی که به من آرامش میداد ، آوازها ی دلنشین و جذابش بود . از خردسالی با صحنههای نمایش و نحوه ی تمرین و اجرا در مقابل تماشا گران به خوبی...
-
تجلیل از مادران شهدا
دوشنبه 6 آبان 1392 20:01
در همایش ادبی سوختگان وصل از مادران شهیدان حسین فهمیده، پناهی محمودی و حجت الاسلام والمسلمین قمی تجلیل شد. به گزارش خبرنگار حاضر در محل مراسم همایش ادبی سوختگان وصل این مراسم در تالار علامه امینی دانشگاه تهران با حضور خانواده های شهدا علی معلم دامغانی حجت الاسلام والمسلمین کلانتری نماینده نهاد رهبری در دانشگاه تهران...
-
رقص جمعی دختران در تهران!(رقص باله)
دوشنبه 6 آبان 1392 15:37
تصاویری از رقص و انجام حرکات موزون دختران جوان در جشنواره موسیقی کودک که در تالار وحدت برگزار شد.
-
عکس جلیلی!اشتووووووووون!!!
دوشنبه 6 آبان 1392 15:35
-
سوتی
دوشنبه 6 آبان 1392 13:01
چندروز پیش پسرخالم خونمون بود. کوچیکه، ۷-۸ سالشه یه بره عروسکی داداش کوچیکه داره گذاشته بود رو اوپن. شب بعد شام همه نشسته بودیم، این پسرخالم رفته بود رو اوپن داشت با این بره ور میرفت یه دفعه داداشم از تواتاق داد زد: علی با اون بازی نکن پشماش میریزه مشکل اینجا بود که اگه من از خنده نمیمردم هیشکی دقت نمیکرد به حرفش و آب...
-
سوتی
دوشنبه 6 آبان 1392 13:00
با رفیقامون تو یه جمعی نشسته بودیم صحبت دختر و این چیزا بود. . موبایل دوستم زنگ خورد یکم که حرف زد تموم کرد بعد به ما تعریف کرد که: آره این دختره بچه خوشگل و با کلاسیه. باهاش الکی تیریپ ازدواج ریختم که بتونم بیارمش خونه. یه ساله دارم رو مخش کار میکنم .خیلی هم زرنگه و به راحتی نمیشه مخشو زد. ولی به بهونه اینکه با...
-
سوتی
دوشنبه 6 آبان 1392 12:59
ابتدایی که بودم ی بار در دستشویی مدرسه رو که یکی توش بود محض مسخره بازی با لگد شکستم و یهو دیدم مسؤل سرویسمون اون تو بودش فوری در رفتم
-
آخرعاقبت لوطی گری
دوشنبه 6 آبان 1392 12:58
تو دوران دانشگاه با بعضی از بچه ها بد جور تیریپ مرام و معرفت داشتیم و هی تعارف به هم تیکه پاره میکردیم.مثلاً دوستم رد میشد میگفت غلامم…… منم میگفتم خاک پاتم و این حرفا.این قضیه هی بالا گرفت و تیکه ها دیگه از حد خارج شده بود که من دیگه به انتها رسوندمش.از پنجره کلاس داشتم محوطه رو نگاه میکردم که رفیقم حسن بین همه دخترا...
-
اعتراف میکنم
دوشنبه 6 آبان 1392 12:55
اعتراف میکنم چند شبه قاطی کردم همش فکر میکنم بابام تو کمد اطاقم قایم شده(مسخره نکنید جدی میگم)
-
خنده
دوشنبه 6 آبان 1392 12:54
یه بار مجبور شدم برم یه مجلس ختمی که مسجدش صندلی نداشت موقعی رسیدم که روضه خون داشت خودشو پاره پاره میکرد. همون موقع یه نفر از کنار دیوار بلند شد و من جاشو گرفتم و تکیه دادم یه لحظه دنیا دور سرم چرخید و سقف مسجد اومد جلوی نظرم و صدای خنده رفت هوا! دیوار نبود. برزنت بود تو مردونه فرود اومده بودم!
-
کودکی
دوشنبه 6 آبان 1392 12:53
یه بار تو دبستان خواستم یکیو با حرکات کاراته بترسونم.. تا پاهامو باز کردم خشتکم از زیر زیپ تا زیر کمربند جر خورد. طرف کلن همون یه ذره ترسی هم که داشت ریخت. حالا این هیچی خودمو بچسب که کو.نمو چسبوندم به دیوارو یه ور یه ور رفتم خونه…
-
سوتی دخترای پت ومتی
دوشنبه 6 آبان 1392 12:51
چندسال پیش یه روزمنزل عموم بودم دخترعموم که ۳سال از من کوچکتره گفت من حلوا دلم میخواد بیاباهم درست کنیم.پاشدیم وروش درست کردنشوباهم مرور کردیم وشروع کردیم. شکر راپیمانه کردیم و توی کاسه ریختیم آب هم اضافه کردیم و بهم زدیم من دیدم شکرش انگار یه کم ذرات ریزوآشغال مانندی داره.به دخترعموم گفتم اینو باید از صافی پارچه ای...
-
سوتی
دوشنبه 6 آبان 1392 12:50
دوران دبیرستان بود ساعت ورزش همه با لباس گرم کن تو حیاط ورزش میکردیم چند وقتی بود مد شده بود از پشت میرفتیم شلوار بچه ها رو میکشیدیم پایین یه روز از بخت بد ما لباس علی دوستم دقیقأ شبیه معلم بود از پشت رفتم شلوارشو کشیدم پایین یک لحظه همه سکوت کردن و هیچکی نخندید معلم خیلی آهسته صورتشو برگردوند وای داشتم میمردم چه حس...
-
سوتی استاد دانشگاهمون
دوشنبه 6 آبان 1392 12:47
سوتی استاد دانشگاهمون ما دانشجوی محیط زیست هستیم. تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیم… یکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت. استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس ۵...