جنگ نهروان
و الله لا یفلت منهم عشرة و لا یهلک منکم عشرة.
(نهج البلاغ هـکلام 58)
پس از آنکه على علیه السلام در اواخر صفر سال 38 از صفین بکوفه مراجعت
فرمود تا روز شهادت آنحضرت مدت دو سال و چند ماه فاصله بود ولى این مدت
کوتاه بقدرى در آزردگى خاطر مبارک على علیه السلام مؤثر واقع شد که شرح آن
قابل تقریر نمیباشد،شکستهاى پى در پى از همه طرف روح آن بزرگوار را آزرده و
قلبش را رنجه کرد.
تأثر و رنج على (ع) از معاویه و حیلهگریهاى
عمرو عاص نبود بلکه رنج و تأسف او از بیوفائى و احمقى و خونسردى لشگریان
خود بود و میفرمود:
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
على علیه السلام بقدرى از لا قیدى و بیشرمى کوفىها متأثر بود که چند
مرتبه آرزوى مرگ نمود تا بلکه از شر این قوم متلون و سست عنصر رهائى
یابد،در یکى از خطبههاى خود ضمن مذمت اصحابش فرماید:
و الله ان جائنى الموت و لیاتینى فلیفرقن بینى و بینکم لتجدننى لصحبتکم قالیا.
(بخدا سوگند اگر مرگ بسراغ من آید و البته خواهد آمد و میان من و شماتفرقه
و جدائى اندازد مرا خواهید دید که نسبت بمصاحبت شما بغض و کراهت دارم.)
ألا و ان معاویة قاد لمة من الغواة و عمس علیهم الخبر حتى جعلوا نحورهم اغراض المنیة .
(نهج البلاغه کلام 51)
جنگ جمل با شرحى که گذشت بنفع على علیه السلام خاتمه یافت ولى این فتح و پیروزى او را براى همیشه آسوده نکرد بلکه مدعى و رقیب دیگرى مانند معاویة بن ابیسفیان در شام بود که از زمان خلافت عمر در آنشهر فرمانروائى کرده و از دیر باز در حکومت آن ناحیه چشم طمع دوخته بود و همیخواست که تا آخر عمر در آنجا مستقلا امارت نماید بدینجهت على علیه السلام ناچار بود که این رقیب حیلهگر و اتباعش را هم که بقاسطین مشهور بودند از میان بردارد.
ایها الناس ان عایشة سارت الى البصرة و معها طلحة و الزبیر و کل منهما یرى الامر له دون صاحبه...
(على علیه السلام)
علت وقوع جنگ جمل موضوع اختلاف طبقاتى مردم بود که پس از رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله خلفاى وقت آنرا بوجود آورده بودند و چون خلافت على علیه السلام یک نهضت انقلابى علیه روش گذشتگان و باز گردانیدن اوضاع بزمان پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله بود از اینرو گروهى مانند طلحه و زبیر که خود را در خلافت آنحضرت از نظر موقعیت اجتماعى مانند افراد عادى مشاهده کرده و منافع مادى خود را در خطر میدیدند علیه او دست بمبارزه و شورش زدند و چنانکه سابقا اشاره گردید چون آندو تن در برابر تقاضاهاى خود از على علیه السلام پاسخ منفى شنیده و در مدینه هم قادر باجراى نقشه خود نبودند از اینرو مکه را براى انجام مقاصد خود انتخاب کرده و در صدد شدند که عازم آن شهر شوند لذا خدمت على علیه السلام آمده و اجازه خواستند که براى بجا آوردن مراسم عمره بمکه روند!