پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

پارسی71

سایتی برای تمامی طعم ها!

عاقبت دروغ






باب و استیو روزها بدون اب و غذا تو بیابون گم شده بودند که ناگهان از دور چشمشون به مسجدی افتاد!

باب گفت خدارو شکر الان میریم اونجا، 
ادامه مطلب ...

این داستان کوتاه را در وبلاگی ایتالیایی چاپ شده است..


این داستان کوتاه را در وبلاگی ایتالیایی چاپ شده است..

لوئیجی دلاپانته تفنگ شکاری همسایشان را قرض گرفت تا به شکار برود تا شاید با شکاری خانواده ۸ نفره گرسنه خود را سیر کند.
از این جمع پسر ۱۰ ساله او آندره آ گفته بود که حاضر است گرسنه بماند و بمیرد ولی از گوشت حیوان شکار شده نخورد و این عقیده خود را دیشب به پدرش گفته بود . ولی لوئیجی چاره ای دیگر نداشت. 
ادامه مطلب ...

ورود امام زمان اکیدا ممنوع!



یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند 

 

 هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند 

 

 لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود... 

 

 برای عروس مهم بود که چه کسانی حتما در عروسی اش باشند  

ادامه مطلب ...